{پست پیشنهادی نکافان}
خـــــــــــــدایاا ...
ﺑﻪ ﺳـــﺮﻧﻮﺷـﺖ ﺑﮕـــــﻮ
اﺳﺒﺎب ﺑﺎزی ﻫﺎﯾـــــﺶ ﺑﯽ ﺟﺎن ﻧﯿﺴﺘــــﻨﺪ
آدﻣﻨــﺪ ﻣﯽ ﺷﮑـــــﻨــــﻨـﺪ آرام ﺗـــــــــﺮ…
تمام جیزی که باید ازندگی آموخت تنها یک کلمه است...
.میگذرد....
اما...
اما....
دق می دهد تا بگذرد...!
تمام عکاسخانه های این شهر را بدنبال یک عکس قدی
شاید هم تمام رخ از عشـــق گشته ام !!
فتوشاپـــــــــــــــــ بیداد میکند این روزه
اگـه یــه روز تـکـیه گـاه شـدی!
مـواظــب بــــاش کـه آوار نـشی روی
ِ سر ِ کـسی کـه ، اعتــماد کـــرده بــه آغـــوشــت!!
خوشبختی هایم را با عجله
در سرنوشتم نوشته بودند،بد خط بود …
روزگار نتوانست آنها را بخواند....
پاییز را دوست دارم...
چون معافم میکند از پنهان کردن دردی که....
در صدایم می پیچد اشکی که در نگاهم می چرخد و همه فکر میکنند سرما خورده ام....
به سلامتی همه اونایی که دلشون خیلی گرفته
ولی بخاطر اینکه دیگری ناراحت نشه
الکی میذارن به حساب عصر جمعه....
هوا خیلی غبار آلود است!…
گرگ را از سگ نمی توان تشخیص داد!…
هنگامی گرگ را می شناسیم که دریده شده ایم…
باران می بارد برای دعای کداممان..
نمی دانم،...
من همین قدرمی دانم، باران صدای پای اجابت است
وخداباهمه جبروتش دارد نازمی خرد، نیازکن!...
مطمئن باش ، حرفهایت هرچند تکراری باشد
یکی هست که به آنها گوش میدهد
آن کسی نیست جز خد
از شکست نترس
از سعی نکردن بترس !
نگاه به کار مفیدم کَس نمی کند
هزار دیده منتظر یک اشتباه من است
چرا...
در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمیماند
امـا آنچه خوب است همیشه زیباست
کـاش به خودمان قــول بدهیــم
وقتی عاشق شویــم که آماده ایم
نــه وقتی کــه تنهــائیـم
بـــرنده گــوش می دهــد
بازنــده فقط منتظر رسیدن نوبت خود برای حــرف زدن است
ماهی هم به آرزوی دیرینه اش رسید پرواز
ولی عجب چنگال تیزی داشت عقاب
هیچکس تنهانیست
او در همه حال کنار ماست
بی همتای اول
این است تمام آدمیت
حسرت دیروز ، حرص امروز و دغدغه فردا
مغزهای بزرگ در خصوص ایده ها صحبت می کنند
مغزهای متوسط در مورد حوادث بحث می کنند
و مغزهای کوچک درباره مردم
امیدوارم آنقدر خوب باشیم و زیبا زندگی کنیم که
وقتی از خط پایان زندگی می گذریم کسی دست نزند
پایانی برای قصه نیست
چرا که نه گوسفندان عاقل می شوند و نه گرگ ها سیر
از کسانی که با من می مانند سپاسگزارم
آنان بمن معنای دوست واقعی را نشان میدهند
ازکسانیکه مرا ترک می کنند متشکرم
آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست
دروغ مثل برف است
که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود
در قبول دست های مهربان تردید نکنید
گاهی همین دست ها تا آخر عمر برایتان گرم می مانند !
دیر یا زود تجربه ی زندگی به ما می آموزد که
در درون بعضی از انسان ها گاهی انسان دیگری ست که
او را هرگز نمی شناسی …
گاه می اندیشم
چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم
همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران
و خدایی که زلال تر از باران است
خـــــــدایــــــــــــــــــا در گلویم ابـــر کوچــکی ست که خیــال بـارش نـــدارد.
میــــــشود مــرا بــغل کنـــی ؟!