زیاد اهل مصاحبه نیستم و بیشتر حرفهایم در فضای مجازی می زنم اما آدمهایی هستند که چون از جایی به
بعد حرفی برای ارائه ندارند میخواهند به هر قیمتی شده خود را در دید نگه دارند و به همین علت گاهی حتی به دروغ یا آویزان
شدن به دیگران و جعل خبر سعی میکنند دیده شوند. حتی اگر شده مثلا به دختری که در خانه پدرش بیخبر از همه جا
نشسته هر تهمتی را بزنند تا چند نفر بیشتر آنها را فالو کنند. اینها یک جورهایی گدایان مدرن هستند. وقتی کامنتها را
میخوانم درصد بالایی از آنها فقط این است که لطفا فالو کنید. چرا فالوبک نمیدهید و. . . خب این یک جور گدایی کردن
است که باید برایش فرهنگسازی کرد. بحث ایجاد توجه نیست.
گاهی بعضی دوستان و مردم کامنتهای خالصانهای میگذارند که نظراتشان بهشدت روی من تاثیر میگذارد اما نظری
که با حب و بغض نوشته میشود را نه من که هرکسی ببیند متوجه میشود. در هرحال همه جای دنیا همین است حالا
در ایران به خاطر عدم فرهنگسازی استفاده از این رسانهها بیشتر است. به هر حال میگویند از کوزه همان برون تراود
که در اوست. مردم براساس تربیت و فرهنگ خودشان عمل و فکر میکنند و راجعبه شما قضاوت میکنند؛ من اما سعی
کردهام حتی از انتقادهای به جا و درست و بیغرض مردم استفاده کنم.
شایعه ازدواج من
الناز شاکردوست: در مورد شایعه ازدواج همانطور که از تیترش هم پیداست، یک شایعه است. راستش اگر میدانستم
بعضیها اینقدر علاقه دارند که من ازدواج کنم، خب این کار را میکردم. تا همین لحظه که روبهروی شما نشستهام هرگز
به ازدواج فکر نکردهام. درمقابل این شایعات همیشه سکوت کردهام و سعی نکردهام جوابی بدهم. خب گاهی وقتی
نشریات که قشر فرهنگی جامعه هستند، برای فروش بیشتر چنین شایعاتی را پخش میکنند از مردم عادی نمیتوان
انتظار دیگری داشت.
در مورد ازدواجم این را بگویم که من آنقدر فالوئرها و هوادارانم را دوست دارم که همیشه با حمایتهای آنها روحیه و
انرژی مضاعفی میگیرم و اگر روزی قرار باشد هر اتفاقی در زندگی شخصی من مثل ازدواج رخ بدهد، شخصا این را حق
آنها میدانم که آن را در صفحه شخصیام اعلام کنم. دوست دارم علاقهمندانم فقط به حرف خودم استناد کنند. من تنها
فعالیتم در دنیای مجازی همین اینستاگرام است و هیچ صفحهای در هیچ جایی ندارم. اینستاگرام را که تمام کارهایش را
خودم انجام میدهم به این علت دوست دارم که از طریق آن ارتباط مستقیمی با مردم و طرفدارانم دارم چون حق
آنهاست که از من باخبر باشند.
من حتی در معدود مصاحبههایی که در این سالها داشتهام دیدم گاهی حرفهایم دچار تحریف میشود و از فیلتر ذهنی
نویسنده عبور میکند که مورد تایید من نیست. خواستم همه حرفها و خبرهایی را که لازم است خودم به آنها بگویم. از
مردم هم میخواهم به حرفهای صفحات دیگر یا از زبان افراد حقیقی در صفحه شخصی واقعیشان توجه نکنند و گول
این حرفها را نخورند شاید هرکسی بخواهد با چنین خبرهای کذبی فالوئر بیشتری جمع کند.
فرهنگ سازی در صفحات اجتماعی
الناز شاکردوست: در اینستاگرام صفحات بسیار خوبی است؛ از آموزشهای ساده زندگی تا زبان، شعر، ادبیات،
روانشناسى و. . . اما عمده افراد دنبال صفحات مد و فشن و. . . هستند که ارزش و فایدهای ندارند. به نظرم در کنار
فرهنگسازی، خود مردم هم باید یاد بگیرند درست انتخاب کنند. من خودم هرگز نخواستهام به هر قیمتی فالوئر جمع کنم
و پستهای زیاد بگذارم. فقط خواستار یک ارتباط صمیمانه، مستقیم، واقعی و ساده هستم که اولین خبرهای روند
کاریام را بگذارم.
غلبه تکنولوژی بر کتاب
الناز شاکردوست: من همیشه از هر چیز جدید استقبال میکنم. حس میکنم اگر آدم در هر روز زندگیاش چیزی یاد نگیرد عمرش را تلف کرده است. سعی من این بود علم خودم را افزایش بدهم و حتی کتاب زیاد میخوانم. یکی از اتفاقاتی که شنیدهام و از آن خبر دارم کاهش آمار کتابخوانی در کشورمان است؛ به خصوص از زمان باب شدن این صفحات اجتماعی اینترنتی که آمار گرفتهاند بهطور متوسط هر فرد دستکم دو ساعت از روز را در نت میگذراند که خیلی زیاد است. اگر آن زمان را صرف چیزهای بهتری مانند کتاب خواندن، فیلم دیدن، ورزش کردن، یادگیری مهارت جدید و. . . کنند باعث رشدشان میشود. اینشتین می گفت : «از روزی میترسم که مردم آنقدر وقت خود را صرف تکنولوژی کنند که تکنولوژی بر آنها غلبه کند. »
فوبیای تکنولوژی
الناز شاکردوست: هفتهای سه روز و هر بار یک ساعت به اینستاگرام سر میزنم و این زمان هم به خاطر آن است که خودم صفحهام را اداره میکنم و دلم نمیخواهد تحریف شده باشد. تنها علتش هم ارتباط مستقیم داشتن با مردم است؛ چون این را حق آنها میدانم. من خودم یکجورهایی فوبیای تکنولوژی دارم چون حس میکنم آدم را از زندگی واقعی دور میکند.
دوری از تلفن و تماس
الناز شاکردوست: خیلی اهل تلفن بازی نیستم و به ندرت پاسخ تماسهایم را میدهم. یعنی اینطور نیست که گوشیام روی زنگ باشد و هر تماسی را که میگیرند جواب بدهم. به نظرم وقت آدم را میگیرد. یادم هست بار اولی که وایبر را نصب کردم ظرف یک ساعت بیشتر از 3800 پیام تبریک خوشامد داشتم؛ تا جایی که برنامه قفل کرد و مجبور شدم آن را کاملا پاک کنم.
بیتفاوت نیستم!
الناز شاکردوست: شاید مسائلی چون مشکلات اقتصادی دغدغهام نباشد اما قطعا نسبت به آن بیتفاوت هم نیستم. وقتی میبینم همه چیز روز به روز گرانتر میشود ناراحت میشوم. خواهشم از مسوولان این است که بیشتر به فکر وضعیت اقتصاد کشورمان باشند. آدمی نیستم که خبری را بخوانم یا بشنوم و بعد برایم تمام شود؛ بسیار احساساتی هستم و نمیتوانم نسبت به مشکلات مردم کشورم بیتفاوت باشم.
ایمان به خداوند
الناز شاکردوست: به فقر هم مانند بسیاری مسائل دیگر فکر میکنم. میگویند آدمهایی که سختی کشیدهاند قدر خوشحالیهایی را که به دست میآورند بیشتر میدانند. اصولا افسردگی برای آنهایی است که همه چیز در زندگی دارند چون شما میدانید نهایت آن این است که دارید. شاید اگر چیزی باشد که نداشته باشید و دغدغهتان به دست آوردن آن در طول زندگى باشد، کمتر دچار پوچی میشوید. به نظرم در درجه اول این ایمان به خداست که کمک میکند تا دچار نهیلیستی (پوچگرایى) نشوید.
یک آدم عادی در میدان تجریش
الناز شاکردوست: یکی از آرزوهایم این است که در میدان تجریش، راحت و آسوده خاطر قدم بزنم؛ بدون اینکه سنگینی یک نگاه را حس کنم. آرزوهایی دارم که برای بسیاری از آدمها اتفاقات روزمره زندگیشان است و شاید اصلا به آنها فکر هم نمیکنند.
اهمیت استقلال مالی
الناز شاکردوست: خصلت و خلق و خوی من این بوده که همیشه آدم مستقلی باشم. به نظرم خیلی چیزها به خود فرد برمیگردد؛ حتی گاهی فرزندان یک خانواده، متفاوت از هم فکر و عمل میکنند. همیشه از بچگی دوست داشتم روی پای خودم باشم که الزاما فقط به مساله پول درآوردن برنمیگردد. اما معتقدم که استقلال مالی برای یک زن بسیار مهم است. شاید بعضی خانمها تنها به خاطر وابستگی مالیای که به همسرشان دارند مجبور هستند خیلی از شرایط را به اجبار در زندگی تحمل کنند چون راهی به جز آن ندارند. این استقلال مالی خیلی کمککننده است.
بدون کار و بیزینس دوم
الناز شاکردوست: خیلی از دوستان سراغ بیزنس یا کار اقتصادی دوم رفتهاند اما من هیچ کاری را دنبال نکردهام. راستش بعضیها فکر میکنند که بازیگری کار بیدردسری است اما با نگاه حرفهای سختترین شغل است. یک فیلم از زمانی که فیلمنامه را میخوانید تا هنگام پردازش کار، زندگی با نقش، پروسه ساخت و حتی بعد از آن شما را درگیر میکند و دیگر فرصتی برای کار دیگر ندارید. حتی در بین کارها باید برای افزایش توان، تجربه و معلومات خود وقت بگذارید، بخوانید و ببینید و. . . اینها وقت من را پر میکنند. حتی گاهی فیلمی مانند «اسب سفید پادشاه» چنان از نظر روحی روی من تاثیر میگذارد که تا ماهها بیمار میشوم و باید برای برگشت به حالت اولیه خودم را درمان کنم.
باغچه کوچک آرزوها
الناز شاکردوست: معتقدم همه ما با هر میزان درآمد باید سلامت زندگی کنیم و بخشی از این مساله به تغذیه سالم برمیگردد. من همیشه یکی از آرزوهایم این بوده که در حیاط خانهام باغچه کوچکی داشته باشم و مایحتاج خوراکی اولیهام را خودم کاشت و برداشت بکنم و حتی مرغ و خروس داشته باشم تا همه چیز ارگانیک باشد. تغذیه سالم بسیار مهم است؛ البته تغذیه سالم هم به این معنی نیست که مثلا گرانترین آبمیوه موجود را که کلی مواد افزودنی دارد، بخریم بلکه بهتر است به بچههایمان یاد بدهیم که همان آبمیوه را به صورت طبیعى و از میوههای تازه تهیه کنند تا ویتامین موجود در آن از بین نرود؛ البته اشکال کار اینجاست که به خاطر زندگی صنعتی و ماشینی آدمها دیگر وقت این کارها را ندارند ولی نباید فراموش کرد که ما کار میکنیم براى زندگى بهتر نه آنکه زندگیمان را فداى کار و مشغلهمان کنیم!
تفاوت خوشپوشی و بدحجابی
الناز شاکردوست: چند سالی هست که خانم بهاره اربابی مانتوهای مرا طراحی میکنند که در عین پوشیدگی از پارچههاى بسیار زیبایى استفاده میکنند و کار دست روى آنها به مانتو جلوه زیبایى میبخشد. شما میتوانید پوشیده لباس بپوشید اما زیبا و آراسته باشید. من خودم چون طراحی صحنه و لباس خواندهام در فیلمها نظرات شخصیام را دادهام و حواسم بوده که به خود و به مخاطب احترام بگذارم چون لباس بازیگر بخشی از کار اوست و شما بدون آنکه فردی حرفی بزند تنها از روی پوششی که دارد یک پیشداوری در موردش انجام میدهید. نحوه طراحی لباس نشانه تفکر، خاستگاه خانواده و موقعیت کاراکتر است.
تناسب با ورزشهای مختلف
الناز شاکردوست: این خیلی مهم است که آدم هوای تناسب اندام خود را داشته باشد؛ به خصوص بازیگرها چرا که بخش مهمی از کار بازیگرها به فیزیک بدنی آنها برمیگردد. پس به نظرم باید همه ورزش کنند. من شخصا تحت هر شرایطى سعى میکنم ورزش را از برنامه زندگىام حذف نکنم. بدنسازی و TRX و اسکی در فصل آن، از مهمترین ورزشهایی است که معمولا در برنامه ورزشی من قرار دارند. یوگا هم به خاطر شرایط سلامت جسم و روح مهم است.
سحرخیزیهای ستاره
الناز شاکردوست: چند وقتی که بعد از بازی در فیلم «اسب سفید پادشاه» روحیهام خراب بود تا ظهر میخوابیدم اما معمولا در زندگیام بین ساعت 8 تا 9 صبح بیدار میشوم؛ حتی زمان فیلمبرداری فیلمهایم شبها زود میخوابم تا صبح زود با انرژی بیشتر بیدار شده و سر کار بروم.
یک روز از زندگی الناز
الناز شاکردوست: زندگی روتین من به این شکل آغاز میشود که ساعت 9 از خواب بیدار میشوم، با یک صبحانه طبیعی و سلامت روز را آغاز میکنم، ورزش میکنم و دوش میگیرم؛ بعد از آن سعی میکنم مطالعه داشته باشم حتی به اندازه خواندن یک مقاله کوتاه؛ عصرها فیلم میبینم و قطعا در این بین زمانی را با خانوادهام میگذرانم و کارهایی را که در آن روز لازم باشد انجام میدهم. اما این نکته برایم خیلی مهم است که هر روز چیز جدیدی در زندگی داشته باشم چون دوست ندارم امروزم مانند دیروز باشد. من زندگی را خیلی دوست دارم چرا که به نظرم زندگی در هر شرایطى زیباست.
مرگ دلیل ارزش زندگی
الناز شاکردوست: فکر کردن به مرگ باعث میشود آدم از زندگی لذت بیشتری ببرد و برای آن ارزش بیشتری قائل شود. فکر کردن به مرگ کمک میکند مسائل ساده و پیشپا افتاده که به آنها حتی فکر هم نمیکنیم، با ارزش جلوه کنند. نگاه کردن به مادر یا همراه شدن با پدر و یا حضور در کنار خانواده و دوستان در حالی که فکر میکنید ممکن است فردایی برای شما وجود نداشته باشد، بسیار ارزشمندتر خواهد شد.
افتخار ایران و ایرانی
الناز شاکردوست: خانوادهام پُز من را نمیدهند اما به من افتخار میکنند و خدا را شکر تا به اینجا باعث سرافکندگی آنها نشدهام و انشاالله هرگز به عنوان یک دختر ایرانی باعث سرافکندگی هیچ ایرانی نشوم. همیشه خواستهام در درجه اول به عنوان یک ایرانی برای خودم و کشورم سربلندی بیاورم.
دوستی اعضای خانواده
الناز شاکردوست: پدر و مادرم از آنجاکه فاصله سنى چندانى با ما ندارند درک بهترى نسبت به نسل ما دارند و این موضوع باعث شده احساس نزدیکى بیشترى بین ما وجود داشته باشد. همینطور رابطهام با برادر و خواهرم بسیار نزدیک و صمیمی است و بهتر است بگویم که ما همگى بیشتر دوست هستیم.
اندر مزایای شهرت
الناز شاکردوست: مسلما شهرت و ستاره شدن در زندگی من تاثیرگذار بوده اما باعث تغییر در من نشده است. قطعا آدمهایی که حتى اندکى اصالت دارند، هیچوقت چیزی مانند شهرت باعث نمیشود خودشان را گم کنند. رابطه من با اعضای خانواده و خواهر و برادرم بسیار خوب است؛ یعنی سعی کردهام بیشتر از قبل آنها را درک کنم چرا که گاهی در کنار من بودن برایشان سخت و آزاردهنده است؛ مثلا چند وقت پیش برای به روز کردن شناسنامه و کارت ملیام به اداره مراجعه کرده بودم و آنها لطف داشتند و به سرعت کار مرا انجام دادند ولی بعد از آن مدت زیادی منتظر ماندم براى صحبت کردن با مردم؛ تا جاییکه خانمی به من گفت: «ما که معروف نیستیم کارمان زودتر انجام شد، ما ته صف بودیم ولی الان داریم میرویم و شما که کارتان سریع انجام شد هنوز اینجا هستید.» اینها بخشی از مسائل شهرت است و البته دلگرمیهاى من!
تفاوت برای قضاوت مخاطب
الناز شاکردوست: اکران همزمان دو کار از من نمیتواند دلیلی بر پرکاری من باشد؛ کمااینکه در سال گذشته من فقط در همان فیلم «اسب سفیدپادشاه» بازی کردم یا در سالی که «آتیشبازی» ساخته شد، فقط همان کار بود. اما وقتی فیلمها همزمان اکران میشوند همه میگویند او چقدر پرکار است و. . . ولی اینطور نیست. اگر به سال ساخت فیلمها نگاه کنید این مساله کاملا مشخص است. از سویی چون این دو فیلم در دو ژانر کاملاً متفاوت است جای این قضاوت را برای مخاطب باز میگذارد که الناز شاکردوست برای آن نوع نقشها چه تواناییهایی دارد و در طول این سه سال چقدر در زمینه بازیگرى توانسته رشد کند؛ آیا میتواند در نقش دشواری مانند آنچه در «اسب سفید پادشاه» بوده مسلط ظاهر شود یا حتی در کمدی متفاوتی مانند «آتیشبازی» که قالبهای مختلفی را ارائه میدهد، چقدر موفق است. به همین علت به نظرم این اکران همزمان بد نیست. این تفاوت ژانرها برای خودم هم جالب است و این شکل آزمون و خطاها را دوست دارم.
داستان زن محور به جای حاشیه
الناز شاکردوست: در فیلمنامههای ما کمتر پیش میآید قصه زنمحور باشد اما اگر اینطور باشد ناخودآگاه به من پیشنهاد میشود و من همیشه فیلمنامههایی را پذیرفتهام که به زن به معنای واقعیاش بها داده شده است. نمیدانم چطور است که در بیشتر فیلمنامه ها زنها در حاشیه هستند یا به شکل زن دوم یا اینکه شخصیتی است که باید قهرمان ماجرا را که یک مرد است به آن نقطه عطف برساند؛ به عبارتی همیشه قهرمان فیلمهای ما مردها هستند؛ کمااینکه تفکر غالب ایرانی هم همین است. برای همین یادم نمیآید کاری را پذیرفته باشم که نگاهی سطحی به زن و شخصیت او شده باشد. اصلا از نظر شخصی هم با کاراکترم جور نیست که نقش زن حاشیهای و توسریخور را بازی کنم و این انتخابها به عنوان کارهای زنمحور کاملا تعمدی بوده است.
انتخاب میان بد و بدتر
الناز شاکردوست: متاسفانه با داشتن ادبیات غنی و پیشینه محکم و پر افتخار ادبی در حالحاضر یکسری فیلمنامهنویس ترجیح میدهند که به جای خلق اثر یا نگاه به ادبیات خودمان، یک تعداد از داستانهای ساخته شده خارجی را کپی کنند. این خودش یک درد است. حرف شما را میپذیرم که بعضی از فیلمهایی که بازی کردم کپی کارهای خارجی یا قدیمی خودمان بود اما این را در نظر بگیرید یک بازیگر در این ماجرا مگر چقدر دخیل است؟ گاهی شرایط به گونهای است که شما فقط انتخابی میان بد و بدتر را دارید. کمتر فیلمنامهای است که بکر بوده و حرفی برای گفتن داشته باشد. گاهی حتی اگر چنین کاری هم باشد که نظر من یا سازنده را هم جلب کند اما تهیهکنندهای نیست که ریسک کند و روی آن فیلم سرمایه بگذارد. به هر حال تهیهکنندهها هم دغدغههای خودشان را دارند. همه اینها باعث میشود انتخابهای منِ بازیگر محدودتر میشود. همه اینها برمیگردد به اینکه مسوولین که در صدر کار هستند بهای لازم را بدهند. به هر حال ما نویسندههای خوبی داریم اما آنها هم باید گذران زندگی داشته باشند.
دوری از تکرار اشتباه
الناز شاکردوست: با تمام مشکلات و کمبودها سعی کردهام در هر فیلمی به اندازه خودم متفاوت باشم و کمتر درگیر کلیشه شوم. بارها پیشنهاد نقشهایی به من شده که تکرار نقشهای موفق قبلیام بوده و من نپذیرفتهام چون این، درجا زدن است. همیشه سعی من این بوده تا آنجا که میشود نقش و کار متفاوتی را انجام دهم. به نظرم مهم این نیست که آدم اشتباه کند؛ مهم این است که اشتباهی را تکرار نکند و برای بهتر شدن باید هر اشتباهى تبدیل به یک تجربه شود.
زندگی بخشیدن به نقش
الناز شاکردوست: نمیشود منکر این شد که من برخی از شخصیت خودم را وارد نقشها کردهام. البته یاد گرفتهام این مساله را کنترل کنم. به هر حال بازیگر باید از جایی نقش را زندگی کند و برای این کار باید اول به شناخت درستى از نقش برسد و نقش را باورپذیر کند. حالا به قول شما گاهی پیش آمده که بخشی از من واقعی در آن نقش وجود دارد و به نوعی خواستهام به نقشی که بازی میکنم زندگی ببخشم. بیروح بودن نقش را دوست ندارم و دلم میخواهد پویا باشد. کاری به ساختار فیلم هم ندارم اما دوست دارم اگر بیننده نقش و بازی من را دنبال میکند از دیدن آن راضی باشد. حتی اگر بتواند از فیلم ایراد فنی و داستانی بگیرد اما بازی من راضیاش کند.
زندگی ایده آل...