جدیدترین انشا ها درباره شانس

جدیدترین انشا ها درباره شانس

انشا شانس شماره ۱ 

موضوع انشا: شانس

قالب انشا: علمی

مقدمه :

واژه شانس چنین معنا شده است : شانس همان اقبال یا بخت است؛ چه بد باشد یا خوب. آنچه به‌عنوان شانس رخ می‌دهد، خارج از کنترل فرد است و بدون توجه به اراده، قصد، یا نتیجهٔ مورد نظر است. دیدگاه فرهنگ‌ها نسبت به شانس از احتمال و تصادف تا ایمان و خرافه متفاوت است. برای نمونه، رومیان برای تجسّم شانس به الهه فورتونا معتقد بودند.بخت و شانس از واژه‌هایی است که گاهی در بین مردم به‌کار می‌رود و بیشتر ریشه در ادبیات و شعر و فرهنگ عامه دارد. اما آیا شانس و بد شانسی واقعیت دارد؟

متن انشا:

بیشتر ما انسان ها فکر میکنیم همیشه بدشانسیم و بقیه همیشه خوش شانس!

اما آیا این واقعیت دارد؟

واقعا چند بار از عبارت خوش‌شانس برای «دیگران » و بد شانس برای «خودمان» استفاده کرده‌ایم؟

ما عادت کرده این هر وقت اتفاق خوبی برایمان افتاد بگوییم که نتیجه تلاش و زحمت خودمان بوده است ، اما اگر اتفاق بدی بریمان افتاد بگوییم به خاطر بد شانسی است . شاید دلیلش این باشد که میخواهیم از زیر بار مسئولتی اشتباهاتمان فرار کنیم .

در مورد دیگران اما قضاوت ما کاملا برعکس است .

اگر برایشان اتفاقات خوبی بیافتد میگوییم ببین چقدر فلانی خوش شانس است ، و فراموش میکنیم همان فلانی چقدر برای زندگی و اهدافش تلاش و کوشش کرده است ولی اگر برایش اتفاق بدی بیافتد میگوییم تقصیر خودش است ، احتیاط نکرد ، تنبلی کرد، تلاش نکرد ، تحقیق نکرد.

به همین خاطر است که ما معمولا دیگران را خوش شانس و خودمان را بد شانس میدانیم .

اما بهتر است این را بپذیریم که بیشتر عوامل خارجی ( مشکلات و سختی ها و … ) برای همه‌ی انسان‌ها یکسان است، و ما بر اساس میزان آمادگی‌مان برای استفاده از فرصت‌ها ، تلاش و کوشش و اراده مان در زندگی و البته خوش بینی و داشتن دید مثبت نیست به خودمان، خوش‌شانسی یا بدشانسی را برای خودمان به ارمغان می‌آوریم.

نتیجه گیری:

باور داشتن به شانس، یعنی راحت کردن خودمان از پذیرفتن اتفاقاتی که در زندگی مان می افتد .

یعنی قبول نکردن این‌که خودمان مسولیت زندگی خودمان را برعهده داریم.

بیایید به شانس اعتقاد نداشته باشیم.

 


انشا شانس شماره ۲ 

موضوع انشا: خوش شانی یا بد شانسی در قالب داستان با مقدمه و نتیجه گیری

قالب انشا: داستانی 

مقدمه :

قدیم تر ها اسمش بخت و اقبال بود و حالا شانس صدایش میزنند …

یکی بخت بلندی داشتی و دیگری اقبال شومی ، یکی خوش شانس بود و دیگری بد شانس!

اما ما که از گذشته و آینده و صلاح و مصلحت خودمان و دیگران آگاه نیستیم چطور به خودمان و دیگران برچست خوش شانسی و بد شانسی میزنیم ؟

با من برای خواندن یک داستان زیبا همراه شوید تا معنی سخنانم را متوجه شوید.

متن انشا:

پیر مردی در روستا بود که یک پسر و یک اسب داشت.

روزی اسب پیرمرد فرار کرد همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب بد شانسی آوردی که اسبت فرارکرد!
پیرمرد جواب داد:

از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟

همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه! هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه بر گشت! پیر مرد بار دیگر در جواب گفت:

از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟

فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! وکشاورز پیر گفت:

از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟

وچند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بوده پیرمرد احمق! چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام معاف شد. همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت:

از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟…
انشا شانس طنز

نتیجه گیری:

بله ، همه این بدشانسی یا خود شانسی ها میتواند در موقعیت های مختلف تعریف متفاوتی داشته باشد ، اتفاقی که یک لحظه از نظر شما بد شانسی وحشتناکی است شاید با گذشت زمان به این نتیجه برسید که یک خوش شانسی واقعی بوده است ، پس بد نیست پیش از هر چیز به حکمت خداوند احترام بگذارید و هر اتفاق بد و خوبی کوچکی را نشانه ای از بدشانس بودن یا خوش شانس بودن خود ندانید.

انشا شانس سال نهم

 


انشا شانس شماره ۳ 

موضوع انشا: خاطرات یک دختر بدشانس

قالب انشا: خاطره گویی/ داستانی 

مقدمه :

آیا شما به شانس اعتقاد دارید ؟

خودتان را انسان خوش شانسی میدانید یا بد شانس ؟

حتی اگر به شانس اعتقاد نداشته باشید حتما با من موافقید که بعضی روزها کمی سخت تر و با اتفاقات سخت تری نسبت به بقیه روزهای سپری میشود که میتواند اسمش بد شانسی  با شد یا تصادف و اتفاق .

این انشا خاطرات یک روز سخت من است که برای شما تعریف میکنم.

متن انشا:

نور صبحگاهی‌ که‌ به صورتم تابید، آرام چشمهایم را باز‌ کردم.کمی به‌چپ و راست خودم را‌ کشیدم تا بدنم بعد‌ از هشت ساعت در‌ رختخواب‌ بودن کمی نرم تر‌ شود. بعد  ‌آرام نیم خیز‌شدم و در رختخواب‌ نشستم.در این فکر‌بودم که امروز هوا خوب است، حتماً روز خوبی را‌خواهم داشت ؛ ولی‌کسی چه می داند امروز‌شانس با من یار باشد یا نه! هنوز‌کاملاً خواب از سرم نپریده‌ بود که صدای‌مادر‌به گوشم‌رسید :« وای! چقدر لفت میدی بجنب دیرت‌میشه!» سعی‌‌کردم‌ سریع تر به‌کارهایم برسم تا به‌موقع به مدرسه بروم.

انشا شانس کلاس نهم

برای شستن دست و‌ رویم به دستشوئی رفتم که باز صدای‌مادر به گوشم رسید:«آب از‌ سحر قطع شده از آب داخل لگن استفاده‌کن!» با‌ صرفه جویی تمام دست‌و‌رویم را شستم و از دستشویی بیرون‌ آمدم .صبحانه‌ خوردم و موقع لباس پوشیدن یادم آمد که دیروز دکمه ی‌لباسم افتاده‌بود ! با عجله به دنبال لباس بودم که بپوشم و خودم‌ را به خیابان برسانم  اگر ساعت از ۸ می گذشت خط واحد‌ حرکت‌ می کرد و تا آمدن اتوبوس بعدی‌  باید نیم ساعت صبر می کردم.

انشا شانس کوتاه

کفش هایم را‌ پوشیدم؛ هنوز‌ بند هایش را‌نبسته بودم که سایه ای سنگین را‌ روی سرم احساس‌کردم وقتی به بالا نگاه کردم صاحبخانه را دیدم که با قامتی ایستاده فقط به من نگاه می کرد همانطور که خودم را با بند کفشم سرگرم می کردم سلام و صبح‌بخیر‌گفتم ؛ اما صاحبخانه همان اول صبح توپش پر‌بود و با صدای خشن و کلفت خیلی قاطعانه تأکید کرد که امروز آخرین روز برای پرداخت کرایه خانه است‌و بدون آنکه چیزی‌بگوید از جلوی چشمانم‌گذشت.

انشا شانس نهم

حالا دیگه مطمئن بودم که با تأخیری که رخ داده به اتوبوس نخواهم رسید؛خودم را به خیابان رساندم. تعدادی مسافر ایستاده بودند من نیز آخر‌صف ایستادم جالب بود اتوبوس ربع ساعت‌ با تأخیر آمد و من با‌ موج افرادی که‌ می خواستند سوار شوند به داخل اتوبوس‌ هُل داده ‌‌شدم. در‌تمام‌ مسیر یک لحظه هم نتوانستم بنشینم؛ تمام مدّت دستم به میله وسط اتوبوس بود و با حرکت و ترمز اتوبوس به جلو و عقب‌میرفتم.  بالاخره به مدرسه رسیدم و تا وقتی زنگ بخورد هم مدام بد بیاری و سختی های پشت سر هم را تجربه کردم .

انشا شانس با مقدمه

امروز‌ واقعاً روز سختی بود.

در‌تمام این موقعیت ها خدا رو شکر می کردم وقتی لحظه‌ای‌‌ به این فکر نکرده بودم که این همه بدبیاری از‌کم شانسی من است.یعنی‌میشه یک روز صبح با صدای لذت بخش پرنده‌ای از‌خواب بیدار شوم و‌پس از‌گرفتن دوش صبحگاهی و‌خوردن صبحانه ای لذیذ سوار‌ماشینم شوم‌صدای آرام موسیقی گوشم را‌نوازش دهد و‌پس از‌گذشتن از خیابان ها‌و کوچه های شهر و لذت بردن از طبیعت زیبا به محل کارم برسم و با حضور همکاران فعال و‌کوشا که هر‌کدامشان کاملاً وظیفه‌شناس هستند به کارم برسم و در‌پایان‌ روز با اعصابی راحت به خانه برگردم ‌.

نتیجه گیری:

حال‌خودتان قضاوت کنید آیا‌من بدشانسم؟ آیا من کم شانسم؟ آیا حقیقت دارد که صبح از کدام دنده بیدار شویم ؟ چپ یا راست بودن تأثیری دارد؟ شما‌چقدر اعتقاد دارید؟

انشای شانس

 


انشا شانس شماره ۴

موضوع انشا: آیا شانس وجود دارد ؟ آیا شما به شانس و بد شانسی اعتقاد دارید؟

قالب انشا: ساده و روان 

مقدمه :

شانس یکی از کلماتی است که بسیاری از ما در زندگی مان بارها و بارها از آن استفاده کرده یا آن را شنیده ایم و تاکنون ضرب المثل های زیادی نیز درباره آن گفته شده است. برخی افراد که مدام در زندگی با مشکلات و اتفاقات بد روبرو می شوند اعتقاد دارند شانس خوبی در زندگی نداشته اند، این افراد بخت و اقبال و شانس را مقصر رخدادهای زندگی خود می دانند و اغلب اوقات از بدشانسی خود گله می کنند و حتی بر این باورند که افراد موفق، داشته های شان را مدیون شانس خوب زندگی شان هستند، چون آن ها خوش شانس هستند!

متن انشا:

به نظر من هیچ چیز در این دنیا شانسی رخ نمی دهد، خداوند به هر انسانی توانایی و استعدادهای خاص خودش را داده و هیچ دو نفری از هر لحاظ شبیه هم نیستند. زندگی براساس قواعد و قوانینی طراحی شده که خداوند برای کائنات در نظر گرفته است. در قانون زندگی کسانی که با بهره گیری از هوش و با تحمل دشواری ها، برای رسیدن به اهداف خود پافشاری می کنند با افرادی که از استعدادهای خدادادی خود به درستی استفاده نمی کنند یا آن را هدر می دهند یکسان نیستند.

انشای شانس طنز

گاهی می گویند: “شانس در خانه فلانی را زده است …” اما این شانس در خانه همه را می زند، همه افراد در زندگی شان با فرصت های بسیار خوبی روبرو می شوند که برخی از این فرصت ها کمال استفاده را کرده و رخدادهای زنجیروار مثبت باعث شکوفایی مالی، علمی و … در آن ها می شود به گونه ای که از دید افراد غریبه تر به نظر می رسد آن ها بسیار خوش شانس هستند.اما برخی دیگر با توجه نکردن به فرصت پیش رو، حتی جلوی فرصت هایی که ممکن بود بعد از آن پیش بیاید را گرفته و به نظر می رسد آدم بدشانسی هستند.

نتیجه گیری:

به طور کلی خداوند عادل همه چیز را به گونه ای چیده که به کسی حتی به اندازه ذره ای ستم نشود، خوشبختی هیچ کس به فقر یا ثروتمند بودن پدر و مادرش، کشوری که در آن متولد شده یا رنگ پوست و زیبایی ظاهری اش نیست، این طور نیست که بگوییم آن کس که زیبا یا در خانواده ثروتمند متولد شده خوش شانس است و بقیه بدشانس بوده اند. این مسئله، انکارنشدنی است و می توان نمونه های آن را با نگاهی به تاریخ و مطالعه زندگی بزرگان علم و هنر به وضوح دید.

انشا درباره شانس

 


انشا شانس شماره ۵ 

موضوع انشا: شانس وجود ندارد. 

قالب انشا: غیر طنز – علمی

مقدمه :

بیشتر ما به شانس در زندگی معتقد هستیم!

به نظر من شانس وجود ندارد و تنها اراده انسان هاست که حقیقت دارد.

یعنی شناخت به موقع و استفاده از فرصت ها و اراده قوی انسان است که او را در زندگی سعادتمند میکند

نه شانس و اقبال و بخت !!

متن انشا:

بعضی مواقع در زندگی فرصت هایی برای پیشرفت به وجود می آید اما ما آن ها را ندیده می گیریم و عدم موفقیت خود را به بد شانسی ربط می دهیم. اگر فرصت ها را دیدیم اما باز هم نتیجه ای حاصل نشد این از بدشانسی ما نیست، ممکن است کار را در زمان درستی انجام نداده باشیم. برای موفقیت باید تمام جوانب را بسنجیم و دقیقا در زمان درست کارهایمان را انجام دهیم.

انشا نهم صفحه ۲۱ شانس

البته بعضی موارد از اراده انسان خارج می باشد. در این گونه موارد باید مثبت اندیش بود و نهایت تلاش خود را به کار برد. فکر می کنم مثبت اندیش بودن و انجام دادن کارهای خوب برای خود و دیگران از هر چیزی مهم تر است زیرا در این صورت است که اطراف ما پر از انرژهای خوب و مثبت می شود و اتفاقات خوبی برای ما رخ می دهد. اگر اتفاقاتی در زندگی ما رخ داده که از آن به عنوان بد شانسی تعبیر می کنیم باید بدانیم که بعضی وقت ها چیزهایی که می خواهیم ممکن است به مصلحت ما نباشد و خداوند متعال به این موضوع آگاه است. پس نمی توانیم یک موضوع را فقط از دیدگاه خودمان بسنجیم زیرا ممکن است مواردی از چشم ما پنهان مانده باشد.

نتیجه گیری:

در پایان معتقدم انسان خوش شانسی هستم چون خانواده و دوستان خوبی دارم که بودنشان در زندگیم بسیار ارزشمند است. پیش افرادی زندگی می کنم که عاشقانه آن ها را دوست دارم و برای به دست آوردن هر چیزی در زندگی تلاش می کنم و می دانم که رسالت ما در این دنیا خوب زندگی کردن است.

انشا در مورد شانس پایه نهم

 


انشا شانس شماره ۶ 

موضوع انشا: معنی شانس و مفهوم آن در فرهنگ دینی 

قالب انشا: مذهبی – علمی

مقدمه :

وقتی که در جمعی نشسته اید یا در مراسمی شرکت می کنید.بعضی از مردم درباره شانس یک دختر یا پسر حرف می زنند و می گویند فلانی شانس خوبی دارد و این شانس برای هر کسی پیش نمی آید. اما معنی شانس چیست و آیا وجود بدشانسی و خوش شانسی در افراد واقعیت دارد؟

متن انشا:

اگر به معنای شانس بیشتر توجه کنیم می فهمیم که شانس یک کلمه فرانسوی به معنای فرصت است. اگر به معنای آن توجه کنیم باید این فرصت را برای خود فراهم کنیم و این موقعیت را برای خود هموار کنیم و به قول بعضی ها این شانس را به خود بدهیم که در کارها و مراحل زندگی موفق باشیم. در اصل شانس داشتن یا نداشتن فقط یک تلقین است که بعضی از مردم در فکر و باور خود آن را می سنجند.

انشا در مورد شانس طنز

پس می توانیم بگوییم کسانی که در زندگی تلاش و کوشش می کنند و برای حل مشکلات خود می جنگند تا در زندگی موفق باشند این موفقیت از شانس آنها نیست بلکه بخاطر زحماتی است که در زندگی کشیده اند و حاصل آنرا می بینند.ولی مردم ظاهر بین آن را شانس او طلقی می کنند. همچنان که مفاهیم دینی و قرآنی ما آمده است : هر انسانی در زندگی فرصت های خوبی برای او پیش می آید که باید به نحو احسنت از آنها استفاده کند و این فرصت ها را غنیمت بشمارد.

نتیجه گیری:

پس شانس داشتن یا نداشتن فقط یک واژه است که در بین مردم رواج پیدا کرده و هیچ معنی خاصی ندارد هر کس می تواند شانس داشته باشد و شانس خود را به توجه به تجربیاتی که دارد امتحان کند تا بداند چه اندازه در زندگی موفق است.اگر انسان از روی احساسات کاری کرد که بعدا” پشیمان شد آن را از بد شانسی خود نداند چون خدا به انسان عقل داده تا بیندیشد و فکر کند و خود سرانه عمل نکند و تصمیم نگیرد.پایان .

انشا در مورد شانس کوتاه

 


انشا شانس شماره ۷ 

موضوع انشا: شانس یا بد شانسی ، یک باور غلط!

قالب انشا: ساده و کوتاه 

متن انشا:

نظر شخصی من درباره ی شانس این است که هیچوقت به طور قاطع نمیتوان گفت که شخصی بسیار خوش شانس است یا بسیار بد شانس !

چون هیچ چیز از اینده معلوم نیست و هر اتفاقی میتواند رخ بدهد که هیچ کس هم از ان خبر ندارد و هیچوقت نمیتواند با قاطعیت تمام بگوید که این اتفاق رخ میدهد یا نه که این کاملا طبیعی است چون همه چیز کاملا شانسی است.

بعضی از مردم نظر کاملا اشتباه و غلطی راجب شانس دارند که اصلا با عقل و منطق جور در نمی اید مثل اینکه بگویید کسی که خیلی پولدار است شانس زیادی داشته و خداوند شانسی وی را پولدار کرده است ولی این کاملا اشتباه است. این شخص حتما پول و مقامی را که داشته با تلاش و کوشش خود به دست اورده است نه شانسی و همچنین این بسیار غلط است که فکر بکنیم کار های خدا شانسی است و برای خوش شانس ها است در کار خدا فقط حکمت و بخشش راه دارد نه چیز دیگری پس هیچوقت فکر نکنید خدا به ادم های خوش شانس لطف دارد.

نتیجه گیری:

هر کس باید در این دنیا برای رسیدن به اهدافش تلاش کند و به خدا توکل داشته باشد . پس شانس و بد شانسی وجود ندارد.

انشا در مورد شانس پایه ی نهم

 


انشا شانس شماره ۸ 

موضوع انشا: اعتقاد به شانس 

قالب انشا: علمی 

مقدمه :

خیلی از ما آدم ها به کلمه ایی به اسم شانس در زندگی اعتقاد داریم و خیلی از ما ادم ها ان را تنه تصورات ذهنی خود می پنداریم و ان را تنها یک اسم تلقی می کنیم.

متن انشا:

همیشه گفته اند شانس تنها یک بار در خانه را می کوبد

این خود ما هستیم که با انتخاب ان خود را خوشبخت می کنیم و با رد ان فرصت های خوب را از دست می دهیم.

شانس همان معنی فرصت را می دهد زیرا که در زندگی ما فرصت های خوب و عالی کمی رو به رویمان قرار می گیرد و ما باید با بیشترین دقت ان را انتخا ب کنیم و ان را از دست ندهیم.اما همه ی این فرصت ها یک ریسک بزرگ نیز بهحساب می آیند زیرا که اگر در ان درست پیش برویم ،اصطلاحا خوش شانسی اوردیم اما تنها یک لغزش و یک اشتباه کوچک در ان موجب بد شانسی میز شود و امکان دارد با همین اتفاق کل زندگیمان را از دست بدهیم.

انشا در مورد شانس برای پایه نهم

شانس خوب یا شانس بد داشتن تنها تصورذهنی اشتباهی است که در ذهن خیلی از ما انسان ها وجود دارد.انسان همیشه می تواند خوش شانس باشد و این تنها به هوش و درایت خود او بستگی دارد که کدام یک از فرصت ای زندگی را هوشمندانه انتخاب کند و در ان پیش برود.انسانی همیشه بدشانس است که فرصت های زندگیش را دائم و پشت سرهم از دست بدهد و به امید فردا هایی بهتر زندگی کند.همین فرصت ها هستند که فردای ما را رقم می زنند. با یکجا نشستن و تلاش نکردن قطعاً بد شانس ترین انسان روی کره ی زمین می شویم.

نتیجه گیری:

زندگی فراز و نشیب های زیادی دارد.

کسی در این زندگی موفق خواهد بود که از این فراز و نشیب ها درس و تجربه بگیرد

و با تلاش در مسیر زندگی گام بردارد.

انشا در مورد شانس با مقدمه

 


انشا شانس شماره ۹ 

موضوع انشا: شانس چیست؟ آدم های خوش شانس چه ویژگی هایی دارند؟

قالب انشا: علمی

مقدمه : 

شانس چیست؟ آدم های خوش شانس چه ویژگی هایی دارند؟ آیا شانس واقعاً وجود دارد؟ چه نکاتی باعث می شود که یک نفر در زندگی اش خوش شانس باشد؟ و آیا ما می توانیم به صورت ارادی خوش شانس باشیم؟ در این انشا سعی می کنیم به این سوالات و سوالات دیگر در مورد شانس جواب درستی بدهیم.

متن انشا:

آیا ‎شانس یک امر تصادفی است یا نوع تفکر و رفتار ما می‎تواند روی بخت و اقبال‎مان تأثیر بگذارد؟

به نظر می آید شانس بیشتر از این که یک امر تصادفی با آموزش و تغییر در سبک زندگی و تفکر قابل دستیابی باشد.

اما چرا بعضی‌‎ها نسبت به بقیه خوش‎ شانس‏ تر هستند؟

اگر تا به حال برایتان پیش آمده که این سوال را از خود بپرسید، بد نیست دوباره به آن فکر کنید.

انسان‎ها خودشان خوش‎شانسی یا بداقبالی‎ خود را رقم می‎زنند.

در یک مطالعه‎ علمی به تفاوت‎های میان انسان‎هایی که خودشان را خوش‎شانس یا بدشانس تصور می‎کنند، پرداخته شده است

اما نتیجه نهایی چیست؟

شانس یک قابلیت جادویی یا حاصل یک تصادف نیست و کاملا تحت تأثیر نحوه تفکر و رفتار ماست.

آدم‎هایی که از نظر ما “خوش‎شانس”هستند، در واقع به خوبی از عهده انجام این ۳ مورد برآمده‎اند:

۱. استفاده از فرصت‎های تازه

آن‎هایی که خودشان را خوش‎شانس می‎دانند، این توانایی را دارند که به موقع فرصت‎ها را به چنگ آورند و از آن‎ها استفاده کنند.

انسان‎های بدشانس درست برعکس عمل می‏ کنند.

آنها به برنامه یکنواخت خود عادت کرده ‎اند و حتی اگر فرصتی برایشان پیش بیاید، از رفتن به سمت آن می‎ترسند.

۲. در انتظار موفقیت

از آنجایی که آدم‎های خوش ‎شانس خوش‎بین هم هستند، انتظار دارند در همه کارها موفق شوند.

این طرز فکر باعث می‎شود پیش‎بینی‎شان درست از آب درآید.

این رویکرد البته همیشه هم جواب نمی‎دهد .

اما داشتن تفکر مثبت به آن‏ها این قدرت را می دهد که حتی در شرایط سخت هم ناامید نشوند.

در آدم‎های بدشانس اما، این بدبینی است که کنترل را در دست می‏ گیرد.

آنها بیشتر مواقع دلمرده و غمگین هستند.

۳. حفظ تفکر مثبت

حفظ تفکر مثبت کلیدی ‏ترین نکته به حساب می ‏آید.

اتفاقات بد برای همه می‏ افتند اما آدم‏های خوش‎شانس این توانایی را دارند که دوباره روی پای خود بایستند.

آن‎ها از تجربیات خود درس می‏ گیرند و ادامه می‏ دهند.

چنین رویکردی حتی می‏ تواند بدشانسی را به خوش‎شانسی تبدیل کند.

اما آن‎هایی که خود را بداقبال می‏ دانند، حتی با کوچک‏ترین مسأله منفی کاملا به هم می‏ ریزند.

آن‎ها مطمئن اند که آینده‎ ای تیره و تار انتظارشان را می‏ کشد و تلاش کردن هیچ فایده‎ای ندارد.

نتیجه گیری:

در پایان باید اینطور نتیجه گرفت خوش شانسی یا بد شانسی یه امر جادویی نیست بلکه ناشی از طرز تفکر و رفتار و سبک زندگی خود ما آدم هاست. در واقع این که چطور زندگی کنیم و با مشکلات چطور برخورد کنیم و چقدر مثبت یا منفی اندیش باشیم ما را تبدیل به انسان هایی خوش شانس یا بد شانس میکند.

انشا در مورد شانس کلاس نهم

 


انشا شانس شماره ۱۰

موضوع انشا: پدیده ای به نام شانس

قالب انشا: در قالب زبان غیر رسمی 

مقدمه :

با نام خدا انشام رو در مورد پدیده شانس شروع میکنم.

متن انشا:

ایا منطقیه که بگیم من ادم خوش شانسیم یا بد شانس ، نمی دونم ازهرکی هم سوال میکنم نه ردش میکنه و نه قبولش داره.اما من خیلی از وقتا به این پدیده اعتقاد پیدا میکنم ، مثلا بعضی وقت ها بخصوص وقته امتحان ها یکدفعه میبینی یه معجزه میشه و سوالات امتحانم همونایی هستند که خونده بودم و یا یکدفعه یک تقلب از طرفه یکی از بچه های با معرفت کلاس به دست من میرسه و اونجاست که میگم شانس با من یار بوده. یا اینکه وقتی امتحانم یا کاری که میخوام انجام بدم درست و حسابی از پسش بر نمیام میگم شانس نیاوردم یا شانس نداشتم.

انشا در مورد شانس با مقدمه و بدنه و نتیجه

ولی خوب که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که شانس یه پدیده درونی است و به افکار مثبت و منفی خوده انسان بستگی داره ، واینکه میگم شانس اوردم یا نه اونم مربوط به همین افکاره ماست. بعضی وقتا هم به تلاشی که برای انجام کار میکنیم داره مثلا وقتی میبینیم کسی تو کارش موفق تره میگیم چه شانسی اورده طرف ولی فکره اینو نمیکنیم که چقد برای رسیدن به این جایگاهی که هست تلاش کرده و زحمت کشیده و زود ربطش به شانس میدیم .

بعضی وقتا هم شانس و قسمت رو کنارهم میزاریم مثلا وقتی کسی تصادف میکنه و اتفاقی برایش میفته میگیم این اتفاق شانسش بوده ، یا اینکه قسمتش بوده این اتفاق واسش بیفته . اما اینجا به این فک نمی کنیم که اگه اون شخص احتیاط کرده بود شاید این اتفاق برایش نمیفتاد .

انشا در مورد شانس صفحه ۲۱ مهارت نوشتاری نهم

ولی خب بعضی وقتا هم یه اتفاقاتی میفته که خارج از اختیار ماست و اصلا انتظارشو نداریم مثلا برنده شدن یه ماشین ۲۰۰میلیونی در یه قرعه کشی بزرگخوب تو این قضیه باز میشه گفت اون نظرم که گفتم بستگی به افکار و تلاش انسان داره رد میشه ،اخه هرچقد هم بتونم مثبت فک کنم و بگم من برنده میشم قطعا برنده نمیشم و این خودش میتونه یه شانس باشه.

نتیجه گیری:

بیشتر وقت ها شانس به خاطر تلاش و افکار مثبت به سراغ ما میاد ولی مردم میگن ببین چقدر خوش شانس بوده ولی نمیگن چون تلاش کرده و خوش بین بوده موفق شده یا اگه یکی اتفاق بدی براش بیافته نمیگن از روز بی احتیاطی و بی فکری یا تنبلی بوده میگن طرف چقدر بدشانس بوده که این اشتباهه. ولی گاهی یه اتفاقای خارج از اختیار ما برایمون میافته مثل قرعه کشی بانک که شاید واقعا بشه اسمش رو گذاشت خوش شانسی .

انشا در مورد بخت و اقبال 

 


انشا شانس شماره ۱۱

موضوع انشا: خاطرات یک انسان خوش شانس 

قالب انشا: داستانی – طنز 

از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به این دنیا نمیرسید. از همون اول کم نیاوردم، با ضربه دکتر چنان گریه ای کردم که فهمید جواب «های»، «هوی» است. هیچ وقت نگذاشتم هیچ چیز شکستم بدهد، پی درپی شیر میخوردم و به درد دلم توجه نمیکردم! این شد که وقتی رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهای خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب می بردند.

انشا درباره شانس تخیلی

هیچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد که برم پای تخته زنگ می خورد.هر صفحه ای از کتاب را که باز میگردم، جواب سوالی بود که معلمم از من می پرسید.  این بود که سال سوم، چهارم دبیرستان که بودم، معلمم که من را نابغه می دانست منو فرستاد المپیاد ریاضی! تو المپیاد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و یکی از ورقه ها بی اسم بود، منم گفتم اسممو یادم رفت بنویسم!

انشا درباره شانس در زندگی انسان

بدون کنکور وارد دانشگاه شدم هنوز یک ترم از نگذشته بود که توی راهروی دانشگاه یه عینک پیدا کردم. اومدم بشکنمش که خانمی سراسیمه خودش را به من رسوند و از این که دسته عینکش رو پیدا کرده بودم حسابی تشکر کرد و گفت: نیازی به صاف کردنش نیست زحمت نکشید این شد که هر وقت چیزی از زمین برمی داشتم، یهو جلوم سبز میشد و از این که گمشده اش را پیدا کرده بودم حسابی تشکر میکرد. بعدا توی دانشگاه پیچید: دختر رئیس دانشگاه، عاشق ناجی اش شده، تازه فهمیدم که اون دختر کیه و اون ناجی کیه!

انشا درباره شانس نگارش نهم

یک روز که برای روز معلم برای یکی از استادام گل برده بودم یکی از بچه ها دسته گلم رو از پنجره شوت کرد بیرون، منم سرک کشیدم ببینم کجاست که دیدم افتاده تو بغل اون دختره! خلاصه این شد ماجری خواستگاری ما و الان هم استاد شمام!

کسی سوالی نداره؟

انشا درباره شانس طنز

 


انشا شانس شماره ۱۲

موضوع انشا: داستان خوش شانسی من 

قالب انشا: داستانی – طنز

مقدمه :

به نام آن که آفریدگار همه چیز و همه عالم است…

متن انشا:

چند سال پیش من و خانواده ام در یکی شعبه بانک حسابی باز کردیم .

یهو پدرم گفت: خانم چی میشه می شه ما توی قرعه کشی ببریم .

من گفتم آخه پدر من ما اگه شانس داشتیم خواهر و برادر لوک خوش شانس بودیم .

ساعت حول وحوش ساعت ۲۱:۳۰شب بود تلفن همراه من زنگ خورد و پاسخ دادم: بله.

پشت تلفن: سلام شب بخیر خانم حانیه هنرمند .

من: بله بفرمائید .

پشت تلفن:خانم هنرمند شما توی قرعه کشی بانک به مبلغ ۵۰میلیون برنده شدید.

من:آقای محترم من با کسی شوخی ندارم لطفا مزاحم نشوید.

پشت تلفن:خانم هنرمند به خداشوخی نمی کنم اگه باور ندارید لطف کنید بزنید شبکه دو تا متوجه شوید .

من: یه لحظه صبر کنید تلویزیون رو روشن کنم وقتی تلویزیون را روشن کردم دیدم بله .

پشت تلفن:حالا خانم باور کردین من دروغ نمی گم.

نتیجه گیری:

نتیجه میگیریم شانس حتی در خونه آدمای بد شانس هم میاد … البته به ندرت !

انشا درباره شانس کلاس نهم

 


انشا شانس شماره ۱۳

موضوع انشا: خاطرات یک انسان بد شانس

قالب انشا: داستانی – طنز

شانس از نظر پیرامون ما نشان دهنده نیک بختی واقبال ما و یا باالعکس می باشد.

به افراد ازنظر شانس خوش شانس بد شانس وامروزه خر شانس هم میگویند.

من در جامعهء امروزی جزء انسان های بد شانس هستم واز این رو من داستان یک روز زندگی خود را برای شما باز گو می کنم .

انشا درباره شانس نهم

شب بود خسته بودم می خواستم بخوابم همین که چشمانم را می بستم صدای ازار دهندی زیر گوشم بود چشمانم رو باز کردم دیدم جمعی از پشه ها درست وسط زمستان دارند ویز ویز میکنند درحدی عصابم بهم ریخته بود که میخواستم صبح که پشه ها خوابند برم بالا سرشون ویز ویز کنم دیگ خواب از سرم پرید بود .

رفتم سراغ گوشیم یک لحظه خیلی احساس تنهایی کردم دلم برا دوستانم تنگ شده بود اخه خیلی وقت بود که ندیده بودمشون دبیرمون گفته بود هرچی بخوای میتونی از طریق اینترنت دانلود کنی تصمیم گرفتم دوستامو از اینترنت دانلود کنم اما نشد.

انشا درباره شانس پایه نهم

نمی دونم چرا شارژ گوشیم تموم شد همین که اوردم بزنم به برق ،برق رفت که دیدم ناگهان دارند در می زنند رفتم در رو باز کنم دیدم که برق بزرگتر شو اورده سرم که چرا در شب اوج بالا از برق استفاده کردم خلاصه کار به دعوا و دادگاه کشید تااینکه بالاخرء دست از سرم برداشتند اومدم خونه دیگ ظهر شده بود .

اومدم کمی ناهار بخورم که اشتهام کور شد فکرشم نمی کردم همچنین اتفاقی بیفته مجبور شدم اشتهامو ببرم مدرسه ی نابینایان وقتی وارد مدرسه که شدم بچه ها شپش گرفته بودند ومن این موضوع نمیدونستم و به طور اتفاقی شپش گرفتم رفتمارایشگاه موهامو زدم والانم موهام قهر کردند دیگه نمی خوان دربیان دیگه انقدر من بد شانس و بدبخت بودم که از مشکلاتم فرار کردم والانم گم شدم بنابراین فهمیدم که اونقدر که دلم میگیره شانسم نمیگیره.

امیدوارم شما نیز فهمیده باشید من چقدر بد شانسم .

انشا درباره شانس کوتاه

 


انشا شانس شماره ۱۴

موضوع انشا: شانس یا بخت و اقبال …

قالب انشا: کوتاه به زبان ساده 

مقدمه :

این بار شانس با من یار نبود.

اصلاً من هیچ وقت شانس نداشتم.

کلمات متداولی که عامه مردم در زندگی روزمره خود استفاده می کنند. شانس،بخت،اقبال و …

متن انشا:

نمی دانم؛ شاید شاید حق با آنها باشد ، شاید آری و شاید هم نه

دیدگاه‌های مختلفی در این مورد وجود دارد که از احتمال و تصادف تا ایمان و خرافه متفاوت است.

البته برخی افراد شانس را گونه معنی می کنند که گویی واقعاً زندگی آنها بر این مبنا استوار شده است،

بعد از هر اتفاقی افکاری در مورد شانس در خود به وجود می‌آورند که یک زندگی را بر یک ترتیب خاصی بیان می‌کند.

تقدیر،قسمت،سرنوشت؛ من شانس را اینگونه می شناسم.

در واقع شانس پدیده‌ای است که ما خودمان به آن روح و جان می دهیم.

اما به نظر من شانس اصلاً وجود خارجی ندارد.

از نظر من خراب کردن امتحان هیچ ارتباطی با شانس بد ندارد.

نتیجه گیری:

ما آمده‌ایم تا سرنوشت خود را با پندار و رفتارمان بسازیم آری شانس خود ما هستیم.

انشا درباره شانس برای کلاس نهم

 


انشا شانس شماره ۱۵

موضوع انشا: اعتقاد به خوش شانسی و بد شانسی 

قالب انشا: به زبان ساده – غیر طنز

مقدمه :

به نظر من اعتقاد به بدشانسی یا خودشانسی تنها از یک کله پوک برمی آید .

میپرسید چرا ، پس به انشای من توجه کنید.

متن انشا:

از بس این جمله را میگویی کلافه ام کرده ای.

عادت کرده ای بعد هر اتفاق ناخوشایند بگویی چقدر بدشانس بودم هستم و خواهم بود.می گویی من اگر تلاش کنم ،می کنم و خواهم کرد،به جایی نمی رسم نرسیدم و نخواهم رسید.چون بدشانسم اما تو کله پوکی بیش نیستی.چرا اینقدر خودت را بدشانس میدانی؟ مشکل از آنجایی شروع می شود که با دیدگاهی ضعیف و نامناسب به هر اتفاق نگاه می کنی.کله پوکی یعنی علت را پیدا می کنی،راه چاره را هم می دانی،اما آنقدر غرور داری که تقصیر را گردن شانس بیچاره می اندازی.کاری کردی که شانس هم به خود بدشانس می گوید.مشکل های تو ربطی به شانس ندارند.

انشا درباره شانس با مقدمه

از میان تمام کهکشان ها ما در کهکشان راه شیری هستیم،از بین منظومه ها منظومه ما شمسی است.از تمام سیارات ما در سیاره زمین زندگی می کنیم.به این ترتیب تا به خود برسیم باید قاره ها ، کشور ها،شهر ها و … را طی کنیم.در میان تمام کار هایت در یک کار مشکلی پیش می آید که این مشکل در دنیای ما آنقدر کوچک کوچک کوچک است که با دیدگاه و بینش درست اصلا دیده نمی شود. اما توی کله پوک همان مشکل کوچک کوچک کوچک را سه برابر کهشانمان بزرگ میکنی!

دیدگاهت را عوض کن!!!

یادت باشد دیدگاه درست تنها مثبت نیست.

باید بگویم دیدگاه درست مثبت و منفی هر دو نیازند:

یکی هواپیما را میسازد و دیگری چتر نجات را…

نتیجه گیری:

دوست عزیز،باید با دیدگاه مثبت و منفی درست به مشکلات نگاه کنی.کله پوکی را کنار بگذارری و شانس بیچاره و بدبختی که گیر تو افتاده را خوشبخت کنی.حالا اگر جرعت داری باز بگو من بدشانسم!

******************

انشای کوتاه در مورد شانس

شانس یکی از کلماتی است که بسیاری از ما در زندگی مان بارها و بارها از آن استفاده کرده یا آن را شنیده ایم و تاکنون ضرب المثل های زیادی نیز درباره آن گفته شده است.

برخی افراد که مدام در زندگی با مشکلات و اتفاقات بد روبرو می شوند اعتقاد دارند شانس خوبی در زندگی نداشته اند، این افراد بخت و اقبال و شانس را مقصر رخدادهای زندگی خود می دانند و اغلب اوقات از بدشانسی خود گله می کنند و حتی بر این باورند که افراد موفق، داشته های شان را مدیون شانس خوب زندگی شان هستند، چون آن ها خوش شانس هستند!

اما به نظر من هیچ چیز در این دنیا شانسی رخ نمی دهد، خداوند به هر انسانی توانایی و استعدادهای خاص خودش را داده و هیچ دو نفری از هر لحاظ شبیه هم نیستند. زندگی براساس قواعد و قوانینی طراحی شده که خداوند برای کائنات در نظر گرفته است.

در قانون زندگی کسانی که با بهره گیری از هوش و با تحمل دشواری ها، برای رسیدن به اهداف خود پافشاری می کنند با افرادی که از استعدادهای خدادادی خود به درستی استفاده نمی کنند یا آن را هدر می دهند یکسان نیستند.

گاهی می گویند: “شانس در خانه فلانی را زده است …” اما این شانس در خانه همه را می زند، همه افراد در زندگی شان با فرصت های بسیار خوبی روبرو می شوند که برخی از این فرصت ها کمال استفاده را کرده و رخدادهای زنجیروار مثبت باعث شکوفایی مالی، علمی و … در آن ها می شود به گونه ای که از دید افراد غریبه تر به نظر می رسد آن ها بسیار خوش شانس هستند.

اما برخی دیگر با توجه نکردن به فرصت پیش رو، حتی جلوی فرصت هایی که ممکن بود بعد از آن پیش بیاید را گرفته و به نظر می رسد آدم بدشانسی هستند.

به طور کلی خداوند عادل همه چیز را به گونه ای چیده که به کسی حتی به اندازه ذره ای ستم نشود، خوشبختی هیچ کس به فقر یا ثروتمند بودن پدر و مادرش، کشوری که در آن متولد شده یا رنگ پوست و زیبایی ظاهری اش نیست، این طور نیست که بگوییم آن کس که زیبا یا در خانواده ثروتمند متولد شده خوش شانس است و بقیه بدشانس بوده اند. این مسئله، انکارنشدنی است و می توان نمونه های آن را با نگاهی به تاریخ و مطالعه زندگی بزرگان علم و هنر به وضوح دید.

 

متن زیبا درباره شانس

بیشتر ما به شانس در زندگی معتقد هستیم به نظر من شانس زمانی که در اراده انسان باشد، یعنی شناخت به موقع و استفاده از فرصت ها برای دست یابی به موفقیت ها در زندگی است. بعضی مواقع در زندگی فرصت هایی برای پیشرفت به وجود می آید اما ما آن ها را ندیده می گیریم و عدم موفقیت خود را به بد شانسی ربط می دهیم.

اگر فرصت ها را دیدیم اما باز هم نتیجه ای حاصل نشد این از بدشانسی ما نیست، ممکن است کار را در زمان درستی انجام نداده باشیم. برای موفقیت باید تمام جوانب را بسنجیم و دقیقا در زمان درست کارهایمان را انجام دهیم.

البته بعضی موارد از اراده انسان خارج می باشد. در این گونه موارد باید مثبت اندیش بود و نهایت تلاش خود را به کار برد. فکر می کنم مثبت اندیش بودن و انجام دادن کارهای خوب برای خود و دیگران از هر چیزی مهم تر است زیرا در این صورت است که اطراف ما پر از انرژهای خوب و مثبت می شود و اتفاقات خوبی برای ما رخ می دهد.

اگر اتفاقاتی در زندگی ما رخ داده که از آن به عنوان بد شانسی تعبیر می کنیم باید بدانیم که بعضی وقت ها چیزهایی که می خواهیم ممکن است به مصلحت ما نباشد و خداوند متعال به این موضوع آگاه است. پس نمی توانیم یک موضوع را فقط از دیدگاه خودمان بسنجیم زیرا ممکن است مواردی از چشم ما پنهان مانده باشد.

و در پایان معتقدم انسان خوش شانسی هستم چون خانواده و دوستان خوبی دارم که بودنشان در زندگیم بسیار ارزشمند است. پیش افرادی زندگی می کنم که عاشقانه آن ها را دوست دارم و برای به دست آوردن هر چیزی در زندگی تلاش می کنم و می دانم که رسالت ما در این دنیا خوب زندگی کردن است.

 

********************

 

 

1- انشا با موضوع بدشانسی طنز تلخ

مرد ثروتمندی مباشر خودرا برای سرکشی اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید:
ـ جرج از خانه چه خبر؟
ـ خبر خوشی ندارم قربان! سگ شـما مرد.
ـ سگ بیچاره پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟
ـ پرخوری قربان!
ـ پرخوری؟ مگه چه غذایی بـه او دادید کـه تا این اندازه دوست داشت؟
ـ گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد.
ـ این همه ی گوشت اسب از کجا آوردید؟
ـ همه ی اسب‌های‌ پدرتان مردند قربان!
ـ چه گفتی؟ همه ی آن ها مردند؟
ـ بله قربان. همه ی آن ها از کار زیادی مردند.
ـ برای چه این قدر کار کردند؟
ـ برای این کـه آب بیاورند قربان!
ـ گفتی آب آب برای چه؟
ـ برای این کـه آتش را خاموش کنند قربان!
ـ کدام آتش را؟
ـ آه قربان! خانه پدر شـما سوخت و خاکستر شد.
ـ پس خانه پدرم سوخت! علت آتش سوزی چه بود؟
ـ فکر میکنم کـه شعله شمع باعث اینکار شد. قربان!
ـ گفتی شمع؟ کدام شمع؟
ـ شمع‌هایی کـه برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان!
ـ مادرم هم مرد؟
ـ بله قربان. زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمین گذاشت و دیگر بلند نشد قربان!
ـ کدام حادثه؟
ـ حادثه مرگ پدرتان قربان!
ـ پدرم هم مرد؟
ـ بله قربان. مرد بیچاره همین کـه آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت.
ـ کدام خبر را؟
ـ خبر های بدی قربان. بانک شـما ورشکست شد. اعتبار شـما از بین رفت و حالا بیش از یک سنت تو این دنیا ارزش ندارید. من جسارت کردم قربان خواستم خبرها را هر چه زودتر بـه شـما اطلاع بدهم قربان…

 

2- انشا با موضوع بدشانسی طنز تلخ

مرد ثروتمندی مباشر خودرا برای سرکشی اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید:
ـ جرج از خانه چه خبر؟
ـ خبر خوشی ندارم قربان! سگ شـما مرد.
ـ سگ بیچاره پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟
ـ پرخوری قربان!
ـ پرخوری؟ مگه چه غذایی بـه او دادید کـه تا این اندازه دوست داشت؟
ـ گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد.
ـ این همه ی گوشت اسب از کجا آوردید؟
ـ همه ی اسب‌های‌ پدرتان مردند قربان!
ـ چه گفتی؟ همه ی آن ها مردند؟
ـ بله قربان. همه ی آن ها از کار زیادی مردند.
ـ برای چه این قدر کار کردند؟
ـ برای این کـه آب بیاورند قربان!
ـ گفتی آب آب برای چه؟
ـ برای این کـه آتش را خاموش کنند قربان!
ـ کدام آتش را؟
ـ آه قربان! خانه پدر شـما سوخت و خاکستر شد.
ـ پس خانه پدرم سوخت! علت آتش سوزی چه بود؟
ـ فکر می کنم کـه شعله شمع باعث اینکار شد. قربان!
ـ گفتی شمع؟ کدام شمع؟
ـ شمع‌هایی کـه برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان!
ـ مادرم هم مرد؟
ـ بله قربان. زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمین گذاشت و دیگر بلند نشد قربان!
ـ کدام حادثه؟
ـ حادثه مرگ پدرتان قربان!
ـ پدرم هم مرد؟
ـ بله قربان. مرد بیچاره همین کـه آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت.
ـ کدام خبر را؟
ـ خبر های بدی قربان. بانک شـما ورشکست شد. اعتبار شـما از بین رفت و حالا بیش از یک سنت تو این دنیا ارزش ندارید. من جسارت کردم قربان خواستم خبرها را هر چه زودتر بـه شـما اطلاع بدهم قربان…

 

 

3- انشای درباره شانس به سبک حکایت و داستان

پیرمردی در روستا بود کـه یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد همه ی همسایه‌ها برای دلداری بـه خانه پیرمرد آمدند و گفتند:عجب بدشانسی آوردی کـه اسبت فرارکرد!
پیرمرد جواب داد: از کجا میدانید کـه این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی‌ام؟ همسایه‌ها با تعجب جواب دادند: خوب معلومه کـه این از بد شانسیه!
هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود کـه اسب پیرمرد بـه همراه بیست اسب وحشی بـه خانه برگشت. اینبار همسایه‌ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی کـه اسبت بـه همراه بیست اسب دیگر بـه خانه بر گشت!
پیرمرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا میدانید کـه این از خوش شانسی من بوده یا از بدشانسی‌ام؟ همسایه‌ها با تعجب جواب دادند: خوب معلومه کـه این از خوش شانسیه!
فردای آن روز پسر پیرمرد در بین اسب‌های‌ وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه‌ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! کشاورز پیر گفت: از کجا می دانید کـه این از خوش‌شانسی من بوده یا از بدشانسی‌ام؟
 
وچند تا از همسایه‌ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه کـه از بد شانسیه تو بوده پیرمرد احمق!
چند روزبعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دور دست با خود بردند. پسر کشاورز پیر بـه خاطر پای شکسته‌اش از اعزام معاف شد.
همسایه‌ها بار دیگر برای تبریک بـه خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی کـه پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت: از کجا می دانید کـه این از شانس من بود؟

 

4- انشا خنده دار درباره بدشانسی

شانس یا بدشانسی همیشه هم آنقدرها بدون مقدمه سراغ انسان نمی آید. مانند حکایتی کـه از زمان‌های‌ قدیم نقل میکنند و آن درباره مرد جوانی اسـت کـه در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز بـه او گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد میکنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را بـه تو خواهم داد. مرد قبول کرد، در طویله اولی کـه بزرگ ترین بود باز شد.
باور کردنی نبود بزرگ ترین و عصبانی‌ترین گاوی کـه در تمام عمرش دیده بود. گاو با زهر بـه زمین می‌کوبید و بـه طرف مرد جوان حمله برد. جوان خودرا کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله کـه کوچک تر بود باز شد. گاوی کوچک‌تر از قبلی کـه با سرعت حرکت کرد.
جوان پیش خودش گفت: منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچک تر اسـت و این ارزش جنگیدن ندارد.
سومین در طویله هم باز شد و همانگونه کـه فکر میکرد ضعیف‌ترین و کوچکترین گاوی بود کـه در تمام عمرش دیده بود. پس لبخندی زد ودر موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد. اما از بدشانسی گاو دم نداشت.
 
از این انشا نتیجه میگیریم مرد جوان بهتر بود تکیه بر قانون احتمالات را کنار بگذارد و بـه این فکر کند کـه شانس چیز دیگری در برابرش گذاشته و وقتی کـه توان مقابله در خودش می دید، بـه تلاش دست بزند.

 

5- انشا درباره شانس با مقدمه و نتیجه گیری

در مورد شانس و اعتقاد آدم‌ها بـه بدشانس یا خوش‌شانس بودن افراد نظرات مختلفی دارند. نظر شخصی من درباره شانس این اسـت کـه هیچ وقت به طور قاطع نمی توان گفت کـه شخصی بسیار خوش‌شانس اسـت یا بسیار بدشانس اسـت چون هیچ چیز از آینده معلوم نیست و هر اتفاقی می تواند رخ بدهد کـه هیچ‌کس ازآن خبر ندارد و هیچ‌وقت نمیتوان با قاطعیت تمام بگوید کـه این اتفاق رخ می دهد یا نه کـه این کاملاً طبیعی اسـت چون همه ی چیز کاملاً شانسی اسـت و شانس یعنی همین!
بعضی از مردم نظراتی اشتباه درباره شانس دارند کـه اصلاً با عقل و منطق جور در نمی آید، مثل این کـه بگویید کسی کـه خیلی پولدار اسـت شانس زیادی داشته و خداوند شانسی او را پولدار کرده اسـت ولی این در بسیاری مواقع اشتباه اسـت. آن شخص پولی را کـه داشته با تلاش و کوشش خود بـه دست آورده اسـت، تلاش کرده و زحمت کشیده و نه شانسی. البته گاهی برخی اتفاق‌ها در زندگی رخ میدهد کـه اسم آنرا فقط شانس میتوان گذاشت.
من خیلی از وقت‌ها بـه این پدیده اعتقاد پیدا میکنم، مثلا یکبار وقت امتحان‌ها کـه همه ی بخش‌ها را نخوانده‌ایم، یکدفعه سوالات امتحان ازآن بخش‌هایی هستند کـه خوانده بودیم و یا یکدفعه یک نفر سوالی را از دبیر می‌پرسد کـه جوابش بـه من کمک می کند و آن جاست کـه می گویم شانس با من یار بوده اسـت.
یا این کـه وقتی امتحانم یا کاری کـه میخواهم انجام بدهم را درست و حسابی از پسش برنمی‌آیم می گویم شانس نیاوردم یا شانس نداشتم… ولی خوب کـه فکر میکنم بـه این نتیجه می رسم کـه شانس پدیده درونی اسـت و بـه افکار مثبت و منفی خود انسان هم بستگی دارد و این کـه میگوییم شانس آوردیم یا نه مربوط بـه همین افکار ماست. با مثبت‌اندیشی شانس‌های‌ خوب بـه سمت ما جذب می شوند.
بعضی وقت‌ها هم بدشانسی را دلیل اتفاقات روزمره میدانیم مثلا وقتی کسی تصادف می کند و اتفاقی خطرناک برایش می‌افتد می گوییم این اتفاق شانس بدش بوده ولی نمی گوییم کـه اگر آن شخص احتیاط کرده بود شاید این اتفاق برایش نمی‌افتاد.
با همه ی این احوال بعضی وقت‌ها هم اتفاقاتی رخ میدهند کـه خارج از اختیار ماست و اصلاً انتظارشان را نداریم مثلا برنده شدن خودرو ۲۰۰ میلیونی دریک قرعه‌کشی بزرگ. البته دراین قضیه باز می شود گفت خودش هم تلاش کرده و حساب باز کرده اسـت و بستگی بـه افکار و تلاش انسان دارد.
 
 
اما آخر افراد زیادی حساب باز می کنند و هرچقدر هم بتوانم مثبت فکر کنم و بگویم من برنده می شوم یقیناً برنده نمی شوم و این خودش میتواند یک شانس باشد.
در نتیجه بهترین برخورد با پدیده شانس این اسـت کـه آنرا قبول داشته باشیم اما خیلی هم فکر خودمان را درگیر آن نکنیم. خودشانسی یا بدشانسی گاهی بـه افکار ما بستگی دارد.

 

 

6- انشا درمورد شانس در زندگی انسان

گاهى تو زندگى انقدر همه ی چى بهم میریزه کـه صرفا اکتفا میکنى بـه اینکه بشینى و نگاه کنى بـه گذر ایام و اتفاقات بدتر از قبلى انگار کـه هیچى سر جاى خودش نیست واقعا دلگیر نیست!؟

 

گاهى انقدر غرق بشى تو مشکلاتت کـه واکنشت بـه اتفاق جدیدتر خنده باشه!؟ یه موقعى کـه سردر گمى و نمیدونى دیگه باید چیکار کنى یه روزاى کـه از زمین و زمان برات میباره یهو یه جرقه یه اتفاق خوب یکى از مشکلاتت بـه شیوه عجیبى حل میشه اولین واکنش ذهن بـه این اتفاق شانسه!

 

ولى واقعا شانس بود!؟

گاهى همه ی چیز انقدر جادویی میشه کـه حس میکنى سوپر منى و خدا این موهبت رو بهت داده کـه خودت ازش خبر ندارى و هیچ جوره نمیشه توضیحش داد،

فقط شانسه کـه میتونه این موضوع رو حتى جالب تر هم بکنه ؛ براى همه ی اتفاق افتاده و خواهد افتاد نمیتونم بگم کـه این قضیه رو قبول دارم یا نه، چون ذهن من هم عادت کرده بـه تکرارش.

 

حتى اگه بگم غلطه گاهى با خودم تکرارش  میکنم ولى از این قضیه رو من بـه اینجا ختم نمیکنم گاهى تلاشم اینکه وسط این همه ی گیرو گرفتارى از این طریق جادوى استفاده کنم براى برنده شدن .

 

مثلا اگه تو راه مدرسه جلو چند نفر افتادم و بهم خندید تهش میگم شانس آوردم ؛ هیچکدوم رو نمیشناسم و دیگه قرار نیست منو ببینن. اونا هم شانس اوردن امروز همچین صحنه خنده دارى رو دیدن یکم  دلشون شاد شد .

 

اگه ده تومن پول گم کنم میگم شانس اوردم ۲۰تومن نبود. اگه انگشتم بشکنه میگم خوبه دستم نشکست. اگه ۱۰بگیرم تو امتحان میگم خوبه ۹نشد. اگه پام شکست میگم خوبه کمرم نشکست.

 

اگه گوشم نشنوه میگم این اپشن انسان کـه از هرچى دوتا داره خوبه، یکى دیگه هست ..

اگر چشم ندید میگم ببینم کـه چى بشه این همه ی مردم زشت ریختن صداشون کافیه و و و ….تا اینجا کـه رسید یجوراى هیچى ازم نمونده و احتمالا من مردم.

 

اما بهترین شانس زندگى من این بوده کـه چند سالى زندگى کردم ؛ بدون اینکه غصه چیزى رو بخورم و ذهنم در آرامش بوده این برا خیلى ها چیز بى ارزشیه شاید هم اکنون بخنید بـه این حرف، اما تمام کسانى کـه هرروز باهاشون سر کار دارید تقریبا ۱/۵این مشکلات رو دارن ؛ و مدام استرس دارن و نمیتونن آسان باشن اگه اون یه درصد مشکل رو هم نداشته باشید، اما در ارامش نباشید زندگى کـه دارید مفت گرونه .

 

حتى اگه بـه شانس اعتقادى ندارید گاهى زندگى رو براى خودتون آسان تر کنید..

 

7- انشا با موضوع شانس

مقدمه:خیلی از ما آدم ها  بـه کلمه ایی بـه اسم شانس در زندگی اعتقاد داریم و خیلی از ما ادم ها آن را تنه تصورات ذهنی خود می پنداریم و آن را تنها یک اسم تلقی می‌کنیم.

 

تنه ی انشا:همیشه گفته اند شانس تنها یک بار در خانه را می کوبد،این خود ما هستیم کـه با انتخاب آن خودرا خوشبخت می‌کنیم و با رد آن فرصت های‌ خوب را از دست میدهیم.شانس همان معنی فرصت را می دهد زیرا کـه در زندگی ما فرصت های‌ خوب و عالی کمی رو بـه رویمان قرار میگیرد و ما باید با بیشترین دقت آن را انتخا ب کنیم و آن را از دست ندهیم.

 

اما همه ی ی این فرصت ها یک ریسک بزرگ نیز بهحساب می‌آیند زیرا کـه اگر در آن درست پیش برویم ،اصطلاحا خوش شانسی اوردیم اما تنها یک لغزش و یک اشتباه کوچک در آن موجب بد شانسی میز شود و امکان دارد با همین اتفاق کل زندگیمان  را از دست بدهیم.

 

شانس خوب یا شانس بد داشتن تنها تصورذهنی اشتباهی اسـت کـه در ذهن خیلی از ما انسانها وجوددارد.انسان همیشه می تواند خوش شانس باشد و این تنها بـه هوش و درایت خود  او  بستگی دارد کـه کدام یک از فرصت ای زندگی را هوشمندانه انتخاب کند ودر آن پیش برود.انسانی همیشه بدشانس اسـت کـه فرصت های‌ زندگیش را دائم  و پشت سرهم از دست بدهد و بـه امید فردا هایی بهتر زندگی کند.همین فرصت ها هستند کـه فردای ما را رقم می‌زنند. با یکجا نشستن و تلاش نکردن یقیناً بد شانس ترین انسان روی کره ی زمین می‌شویم.

 

نتیجه گیری:زندگی فراز و نشیب های‌ زیادی دارد. کسی دراین زندگی موفق خواهد بود کـه از این فراز و نشیب ها درس و تجربه بگیرد ودر مسیر زندگی گام بردارد.

 

 

8- از بس این جمله را میگویی کلافه ام کرده ای.

عادت کرده ای بعد هر اتفاق ناخوشایند بگویی چقدر بدشانس بودم هستم و خواهم بود.میگویی من اگر تلاش کنم ،می کنم و خواهم کرد،بـه جایی نمیرسم نرسیدم و نخواهم رسید.چون بدشانسم اما تو کله پوکی بیش نیستی.چرا اینقدر خودت را بدشانس میدانی؟

مشکل از آنجایی شروع می شود کـه با دیدگاهی ضعیف و نامناسب بـه هر اتفاق نگاه می کنی.کله پوکی یعنی علت را پیدا می کنی،راه چاره را هم میدانی،اما آن قدر غرور داری کـه تقصیر را گردن شانس بیچاره می‌اندزی.

 

کاری کردی کـه شانس هم بـه خود بدشانس می گوید.مشکل های‌ تو ربطی بـه شانس ندارند.
از میان تمام کهکشان ها ما در کهکشان راه شیری هستیم،از بین منظومه ها منظومه ما شمسی اسـت.

 

از تمام سیارات ما در سیاره زمین زندگی می‌کنیم.بـه این ترتیب تا بـه خود برسیم باید قاره ها ؛ کشور ها،شهر ها و … را طی کنیم.در بین تمام کار هایت دریک کار مشکلی پیش می‌آید کـه این مشکل در دنیای ما آن قدر کوچک کوچک کوچک اسـت کـه با دیدگاه و بینش درست اصلا دیده نمی‌شود.
اما توی کله پوک همان مشکل کوچک کوچک کوچک را سه برابر کهشانمان بزرگ میکنی!

دیدگاهت را عوض کن.یادت باشد دیدگاه درست تنها مثبت نیست.گاهی اوقات دیدگاه درست منفی اسـت و نادرست مثبت باید بگویم دیدگاه درست مثبت و منفی هردو نیازند:

یکی هواپیما را میسازد و دیگری چتر نجات را دوست عزیز،باید با دیدگاه مثبت و منفی درست بـه مشکلات نگاه کنی.کله پوکی را کنار بگذارری و شانس بیچاره و بدبختی کـه گیر تو افتاده را خوشبخت کنی.حالا اگر جرعت داری باز بگو من بدشانسم!

 

پایان انشای شانس – اگر شـما نیز انشای متفاوتی دارید در قسمت نظرات برای ما ارسال کنید

 

9- انشا درباره شانس من

شانس و اعتقاد ادم ها بـه بد شانس یا خوش شانس بودن نظر شخصی من درباره ی شانس این اسـت کـه هیچ وقت بـه طور قاطع نمیتوان گفت کـه شخصی بسیار خوش شانس اسـت یا بسیار بد شانس اسـت

چون هیچ چیز از اینده معلوم نیست و هر اتفاقی میتواند رخ بدهد کـه هیچکس هم از آن خبر ندارد و هیچ وقت نمی‌تواند با قاطعیت تمام بگوید کـه این اتفاق رخ میدهد یا نه کـه این کاملا طبیعی اسـت چون همه ی چیز کاملا شانسی اسـت بعضی از مردم نظر کاملا اشتباه و غلطی راجب شانس دارند کـه اصلا با عقل و منطق جور در نمی اید مثل این کـه بگویید کسی کـه خیلی پولدار اسـت شانس زیادی داشته و خداوند شانسی او را پولدار کرده اسـت ولی این کاملا اشتباه اسـت آن شخص حتماً پول و مقامی را کـه داشته با تلاش و کوشش خود بـه دست اورده اسـت

نه شانسی و همچنین این بسیار نادرست اسـت کـه فکر بکنیم کار های‌ خدا شانسی اسـت و برای خوش شانس ها اسـت در کار خدا فقط حکمت و بخشش راه دارد نه چیز دیگری پس هیچ وقت فکر نکنید خدا بـه ادم های‌ خوش شانس لطف دارد.

 

 

***************

 

 

انشا درباره شانس پایه نهم فوق العاده خنده دار ۹۷-۹۸

انشا درباره شانس پایه نهم فوق العاده خنده دار ۹۷-۹۸

انشا طنز درباره شانس برای کلاس نهم انشا خنده دار در مورد شانس متن درباره شانس در زندگی انسان

 

مقدمه : به راستی شانس به چه معنی است؟ خیلی از افراد را خوش شانس قلمداد می کنیم و گاهی اوقات می گوییم خوش شانس بودی اما به راستی شانس چیست؟ آیا غیر از اراده است؟

توصیف : همیشه گفته اند شانس تنها یک بار در خانه را می کوبد،این خود ما هستیم که با انتخاب ان خود را خوشبخت می کنیم و با رد ان فرصت های خوب را از دست می دهیم.شانس همان معنی فرصت را می دهد زیرا که در زندگی ما فرصت های خوب و عالی کمی رو به رویمان قرار می گیرد و ما باید با بیشترین دقت ان را انتخا ب کنیم و ان را از دست ندهیم.اما همه ی این فرصت ها یک ریسک بزرگ نیز بهحساب می آیند زیرا که اگر در ان درست پیش برویم ،اصطلاحا خوش شانسی اوردیم اما تنها یک لغزش و یک اشتباه کوچک در ان موجب بد شانسی میز شود و امکان دارد با همین اتفاق کل زندگیمان  را از دست بدهیم.شانس خوب یا شانس بد داشتن تنها تصور ذهنی اشتباهی است که در ذهن خیلی از ما انسان ها وجود دارد.انسان همیشه می تواند خوش شانس باشد و این تنها به هوش و درایت خود  او  بستگی دارد که کدام یک از فرصت ای زندگی را هوشمندانه انتخاب کند و در ان پیش برود.انسانی همیشه بدشانس است که فرصت های زندگیش را دائم  و پشت سرهم از دست بدهد و به امید فردا هایی بهتر زندگی کند.همین فرصت ها هستند که فردای ما را رقم می زنند. با یکجا نشستن و تلاش نکردن قطعاً بد شانس ترین انسان روی کره ی زمین می شویم.

نتیجه گیری : زندگی فراز و نشیب های زیادی دارد. کسی در این زندگی موفق خواهد بود که از این فراز و نشیب ها درس و تجربه بگیرد و در مسیر زندگی گام بردارد.

******************