جدیدترین انشا درباره خانواده من
در این پست انشا درباره خانه و خانواده با توصیفی زیبا و اختصاصی برای دانش آموزان نوشته شده است با دانشچی همراه باشید.
انشا درباره خانه
اگر تاکنون شبی سرد و برفی، بدون سرپناه در خیابانی خلوت که احتمال رفت و آمد افراد تبهکار و سگ های ولگرد وجود دارد، سر کرده باشید حتما قدر آن را بیشتر از دیگران خواهید دانست.
بله، منظورم خانه است.
خانه سر پناهی است برای زندگی کردن که انسان را از گرما، سرما، برف، باران، دزد، حیوانات، افراد تبهکار و خطرات حفظ می کند.
خانه ها با مصالح مختلفی ساخته می شوند. بعضی خانه ها گلی هستند، بعضی با سنگ ساخته می شوند، بعضی با چوب، برخی با چادر برخی با برف، بعضی هم با آهن و آجر.
خانه ها شکلهای مختلفی دارند. بعضی خانه ها ویلایی هستند و حیاط و فضای باز دارند و بعضی خانه ها آپارتمانی هستند و دارای طبقات و واحد های مختلف در یک ساختمان هستند.
اندازه ی خانه ها هم با هم فرق می کند، بعضی خیلی بزرگ ودارای اتاق های زیادی هستند که اگر یک طرفش بمب بترکانی طرف دیگر خبردار نمی شود.
داشتن خانه بزرگ خیلی لذت بخش است، می توان راحت مهمانی گرفت، بازی کرد و …
بعضی خانه ها هم خیلی کوچک هستند و زندگی در آنها هرچند به لذت بخشی خانه های بزرگ نیست، اما اگر محبت بین افراد خانواده باشد این خانه ها خیلی دلچسب هستند چون باعث می شوند بیشتر کنار هم و نزدیک به هم باشیم.
در خانه ها افراد مختلفی زندگی می کنند، در بیشتر خانه ها خانواده زندگی می کنند. هر خانواده مجموعه ای از پدر و مادر و فرزندان است. گاهی در یک خانه چند خانواده با هم زندگی می کنند و گاهی هم اصلا خانواده ای زندگی نمی کنند؛ مثل یتیم خانه، که بچه های بی سر پرست در آن زندگی می کنند. در بعضی از خانه ها هم اصلا کسی زندگی نمی کند مثل کعبه که خانه خداست ولی هیچ کس داخل آن زندگی نمی کند و چون جای مقدسی است خداوند آن را خانه اش نامیده مثل مسجد که آن نیز خانه خداست، چون خدا نیاز به خانه ندارد.
خلاصه اینکه خانه ها شکلها و اندازه های مختلفی دارند، بعضی زیبا بعضی زشت اند، بعضی ها باعث افتخار و بعضی باعث خجالت اند، بعضی مقاوم و بعضی سست هستند و زود خراب می شود؛ اما آنچه که از همه مهم تر است این است که خانه محل آرامش انسان باشد. گاهی ممکن است خانه ای بزرگ و جادار و زیبا و مقاوم باشد اما انسان در آن خانه دلتنگ باشد و بین افراد خانواده محبت وجود نداشته باشد و دعوا و دشمنی، آرامش را از بین ببرد ولی درمقابل خانه ای کوچک و خشتی پر باشد از مهربانی و آرامش و دوستی بین افراد خانواده.
پس اگر شما هم در خانه ای که محل آرامش است زندگی می کنید شکرگزار خدا باشید.
*****************
آموزش زبان انگلیسی یکی از مسائل مهمی است که همه در همه سنین باید آموزش ببینند. همانطور که میدانید آموزش زبان انگلیسی در مدارس نیز صورت میگیرد. بسیاری از دانش آموزان به دنبال متن انگلیسی برای نوشتن انشا میباشند. ما در این مقاله انشا انگلیسی در مورد خانواده را برایتان قرار میدهیم. اما به شما دوستان عزیز توصیه میکنیم که به جای کپی کردن انشا خود از سایت های مختلف یک اموزشگاه زبان ثبت نام کرده و زبان انگلیسی خود را تقویت کنند.
از آنجایی که تمام کارهای انسان به صورت الکترونیکی شده و روز به روز هم استفاده از تکنولوژی افزایش میابد، شما باید حتما زبان انگلیسی را یاد بگیرید.
ما در انتها مقاله یک آموزشگاه زبان معرفی کرده ایم که مکالمه شما را در زمان کوتاهی تقویت میکند. جهت اطلاع به انتها مقاله مراجعه کنید.
انشا انگلیسی در مورد خانواده
برای نوشتن انشا انگلیسی در مورد خانواده باید ابتدا تمامی اسامی و نسبت ها را به انگلیسی بدانید. نگرانم نباشید ما همه انها را در اینجا توضیح میدهیم.
Family خانواده
sister خواهر
Brother برادر
Father پدر
Spouse همسر
Grandpa پدربزرگ
Grand mother مادربزرگ
Aunt عمه – خاله
Uncle عمو-دایی
Child فرزند
Grandson نوه
– من خانواده کوچکی دارم.
I have a small family.
2- من خانواده پر جمعیتی دارم.
I come from a large family.
3- به عکس های خانوادگی مان نگاه کن. اینها پدر و مادرم هستند.
Look at our family pictures. These are my parents.
4- و این منم. من تنها فرزند خانواده هستم.
And this is me. I am an only child.
5- اینهم عکس پدر و مادر بزرگم است. این پدر بزرگم است و اینهم مادر بزرگم است.
Here’s a picture of my grandparents. This is my grandfather and this is my grandmother.
6- مادر بزرگ زنده است ولی پدر بزرگ مرده.
Grandma is alive, but Grandpa is dead.
7- زنده اند؟
Are they alive?
8- و اینها هم اجدادم هستند. جد پدریم افسر ارتش بوده است.
These are my great- grandparents. My great- grandfather was an army officer.
9- تو چطور ؟ خانواده ات پر جمعیت است؟
How about you? Do you come from a large family?
10- بله. من سه برادر و دو خواهر دارم.
Yes, I do. I have three brothers and two sisters.
11- این برادر بزرگم ( مسن ترین ) و اینهم خواهر بزرگم (مسن ترین) است.
This is my eldest brother and this is my eldest sister.
12- این برادر بزرگترم است. چهار سال از من بزرگتر است.
This is my elder brother. He is four years older than me.
13- این عکس پدر و مادر بزرگم با نوه هایشان است.
This is a picture of my grandparents with their grandchildren.
14- جانی نوه(پسر) و جین نوه(دختر) آنهاست.
Johnny is their grandson and Jean is their granddaughter.
15- این عمو/ دایی/ شوهر خاله/ شوهر عمه من است.
This is my uncle.
16- این خاله/ عمه/ زن عمو/ زن دایی من است.
This is my aunt.
17- cousin به معنای دختر عمو یا پسر عمو، دختر دایی یا پسر دایی، دختر خاله یا پسر خاله و دختر عمه یا پسرعمه می باشد.
These two are David and Alice. They’re my cousins.
18- او عمو/ دایی من است.
He’s my paternal/ maternal uncle.
19- او دختر عمو( یا دختر عمه)/ دختر خاله ( یا دختر دایی) من است.
She’s my paternal/ maternal cousin.
و یا می توان چنین گفت:
She’s a cousin on my father’s / mother’s side.
20- تام برادرم است. البته ما برادر ناتنی هستیم.
Tom is my brother. Of course, we’re half-brothers.
21- پت خواهر نانتی جین است.
Pat is Jean’s half-sister.
22- این نامادری/ ناپدری مری است.
This is Mary’s stepmother/ stepfather.
23- این برادر خوانده/ خواهر خوانده من است.
This is my stepbrother/ stepsister.
24- اینها جین و جورج هستند. برادر و خواهرند.
This is Jane and George. They’re brother and sister.
25- اینها تام و باربارا هستند. زن و شوهرند.
This is Tom and Barbara. They’re husband and wife.
26- اینها پت و پنی هستند. دو قلواند.
This is pat and penny. They’re twins.
27- این الکس است. برادر دوقلوی مری است.
This is Alex. He’s Mary’s twin brother.
28- این پدر زن/ پدر شوهرم و اینهم مادر زن/ مادر شوهرم است.
This is my father- in-law and this is my mother- in- law.
29- پدر و مادر زنم/ شوهرم نسبتا جوانند.
My in- laws are pretty young.
30- اینها جیل و تام هستند. زوج تازه ازدواج کرده ای هستند.
This is Jill and Tom. They’re a newly-married couple.
31- این خانم میانسال یک از اقوام نزدیک مری است.
This middle-aged woman is one of Mary’s close relatives.
32- هیچ نسبتی با پیتر ویلیامز داری؟
Are you related to Peter Williams in any way?
33- نه هیچ نسبتی با او ندارم.
No, I’m not related to him in any way.
34- نام نزدیک ترین خویشاوند خود را ذکر کنید.(مخصوص فرم های رسمی)
Give the name of/ indicate your next of kin.
35- شجرنامه مرا دیده ای؟
Have you seen my family tree?
اگر جمله ی خاصی مد نظر شما است از طریق بخش نظرات آن را با ما در میان بگذارید و به رشد آموزش زبان انگلیسی بین دوستان خود کمک کنید
My Wonderful Family
I live in a house near the mountains. I have two brothers and one sister, and I was born last. My father teaches mathematics, and my mother is a nurse at a big hospital. My brothers are very smart and work hard in school. My sister is a nervous girl, but she is very kind. My grandmother also lives with us. She came from Italy when I was two years old. She has grown old, but she is still very strong. She cooks the best food!
My family is very important to me. We do lots of things together. My brothers and I like to go on long walks in the mountains. My sister likes to cook with my grandmother. On the weekends we all play board games together. We laugh and always have a good time. I love my family very much.
خانوادهی فوق العادهی من
من در خانهای نزدیک به کوهها زندگی میکنم. من دو برادر و یک خواهر دارم و من آخرین نفری هستم که به دنیا آمدم. پدرم ریاضی تدریس میکند و مادرم در یک بیمارستان بزرگ پرستار است. برادرهایم بسیار باهوش هستند و در مدرسه بسیار سخت کار میکنند. خواهرم یک دختر عصبی است، اما بسیار مهربان است. مادربزرگم نیز با ما زندگی میکند. او زمانی که دو سالم بود از ایتالیا به اینجا آمد. او پیر شده است، اما هنوز بسیار قدرتمند است. او بهترین غذا را میپزد!
خانوادهی من برای من بسیار مهم هستند. ما کارهای زیادی با یکدیگر انجام میدهیم. من و برادرهایم عاشق پیاده روی های طولانی در کوهها هستیم. خواهرم دوست دارد با مادربزرگم غذا بپزد. آخر هفته ها ما با هم بازیهای تختهای انجام میدهیم. همیشه میخندیم و همیشه زندگی خوبی داریم. من خیلی عاشق خانواده ام هستم.
******************
مقدمه
درباره خانواده
خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون در بین تمامیجوامع بشری، به عنوان اصلیترین نهاد اجتماعی؛ زیربنای جوامع و منشأ فرهنگها، تمدنها و تاریخ بشر بوده است، پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعی و متعالیاش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه هلاکت و ضلالت بوده است.
اسلام به عنوان مکتبی انسانساز بیشترین عنایت را به تکریم، تنزیه و تعالی خانواده دارد و این نهاد مقدس را کانون تربیت و مهد مودت و رحمت میشمرد و سعادت و شقاوت جامعه انسانی را منوط به صلاح و فساد این بنا میداند و هدف از تشکیل خانواده را تأمین نیازهای مادی، عاطفی و معنوی انسان از جمله دستیابی به سکون و آرامش برمیشمارد. دستیابی به این اهداف والای مکتب اسلام و حفظ و حراست دقیق و مستمر از آن، نیازمند توجه جدی به خانواده و پیاده کردن قوانین مربوط به آن در اسلام است و ضروری است کلیه برنامهریزیها و سیاستگذاریها در تمام سطوح، حق مدارانه و ملهم از نگرش توحیدی و در راستای تعالی و مصالح خانواده باشد.
شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان براساس بند سوم شرح وظائف خود مبنی بر «سیاستگذاری و برنامهریزی جهت تقویت نهاد مقدس خانواده بر مبنای آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استوار ساختن روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی» و نیز با بهرهگیری از قرآن و سنت، قانون اساسی و دیگر قوانین جاری در نظام اسلامیایران و رهنمودها و فرمایشات حضرت امام خمینی (ره) و بیانات روشنگرانه مقام معظم رهبری در مورد خانواده، اقدام به تهیه سیاستهای تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده نموده است.
تعریف خانواده
خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق نسب یا سبب و رضاع با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، فرزندان، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی به نام خانواده زندگی میکنند.
******************
متن های کوتاه و قشنگ در مورد خانواده
زیباترین جمله های عاشقانه و احساسی درباره خانواده خوب و خوشبخت داشتن، متن های کوتاه خانواده یعنی عشق، زندگی و همه چیز برای ابراز علاقه نسبت به افراد خانواده
خانواده یعنی «عشق، آرامش، انگیزه»
******
راز یک خانواده خوشبخت این است که اعضای خانواده یاد گرفته اند که به یکدیگر عشق بورزند
******
A happy family is but an earlier heaven
یه خانواده خوشبخت و شاد بهشت زودتر از موعد است
******
خانواده یعنی
خانه یعنی داشتن جایی برای رفتن به آن
خانواده یعنی داشتن کسی که به تو عشق می ورزد
و داشتن هر دوی آن ها نعمت و خوشبختی است
***
خانواده یعنی عشق، یعنی جریان زندگی
******
جزو خانواده بودن یعنی تو بخشی از چیزی بسیار شگفت انگیز هستی
یعنی تو برای باقی مانده عمرت عاشق خواهی بود و به تو عشق خواهند ورزید
******
خانه جایی است که خانواده ام است
از والدین تا همسر، از خواهر و برادر تا بچه ها، برادرزاده ها و خواهرزاده ها
خانواده یعنی همه چیز …
خانواده من دنیای من است
قلب من است
روح من است
خون در رگ های من است
******
خانواده یعنی همه چیز برای من
من آن ها را با تمام قلبم دوست دارم و دوست دارم اوقاتم را با آن ها بگذرانم
و هرکاری انجام خواهم داد برای این که آن ها را خوشحال کنم
******
تو خانواده ات را انتخاب نمی کنی
خانواده هدیه ای از جانب خداوند برای تو است همانطور که تو برای آن ها هستی
******
خانواده یعنی گذشت و ایثار بی منت
خانواده یعنی عشق و محبت بی شمار
خانواده یعنی یک اتفاق خوب برای رسیدن به هدف های بلند
خانواده یعنی تحمل کمبودها و سختی ها در کنار یکدیگر
******
خانواده ما مانند شاخه های یک درخت است
ممکن است در جهت های مختلف رشد کنیم اما هنوز ریشه های ما یکی است
******
یک روز تو برای من کارهایی انجام خواهی داد که از آن ها نفرت داری
این همان چیزی است که معنایش خانواده است!
******
وقتی به زندگی تان نگاه می کنید
بزرگ ترین خوشبختی ها
خوشبختی های خانوادگی است
******
خانواده ما دایره ای از قدرت عشق است
که با هر تولد و هر عضو جدید دایره بزرگ تر می شود
******
هر کس به خانه ای برای زندگی نیاز دارد
اما این یک خانواده حامی ست که خانه می سازد
******
امروز و هر روز بعد از آن به خانواده خود فکر کن
اجازه نده دنیای شلوغ امروزی تو را از نشان دادن عشق و قدردانی ات نسبت به خانواده غافل کند
******
مهم ترین چیز در دنیا خانواده و عشق است
******
خانواده من زندگی من است و هر چیزی غیر از آن در درجه دوم اهمیت برای من قرار دارد
******
من خوشبختم که چیزهای فوق العاده ای در زندگی ام دارم
خانواده، دوستان و خداوند
هر روز به همه آن ها فکر می کنم
******
اگه خانواده داری یعنی تو همه چیز داری
******
Family is not an important thing. It’s everything
خانواده یک چیز مهم نیست، خانواده همه چیز است
******
خانواده جایی است که زندگی شروع می شود و عشق هرگز تمام نمی شود
******
در زندگی خانوادگی، عشق روغنی است که اصطحکاک ها را از بین می برد
سیمانی است که افراد را به هم نزدیک تر می کند
و موسیقی ای است که هارمونی برای زندگی به ارمغان می آورد
******
خانواده همیشه به هم خون بودن نیست
خانواده همان افرادی در زندگی شما هستند که شما را از خودشان می دانند
کسانی که شما را همانطور که هستید می پذیرند
کسانی که هر کاری می کنند تا لبخند شما را ببینند
******
با خانواده خود در سرزمین زیبای زندگی لذت ببرید
******
خانواده از کجا شروع می شود؟
از آن جایی که مرد جوان عاشق یک دختر می شود
و تاکنون جایگزین بهتری برای آن یافت نشده است!
******
هیچ خانواده ای کامل نیست
ما بحث می کنیم
ما دعوا می کنیم
حتی مدتی با هم صحبت نمی کنیم
اما در پایان خانواده، خانواده است
عشق همیشه در خانواده خواهد بود
******
افراد خانواده قطب نمایی هستند که ما را هدایت می کنند
آن ها الهام بخش ما برای رسیدن به ارتفاعات بلند هستند و در شرایط دشوار و ناخوشایند به ما آرامش می دهند
******
هنگامی که همه چیز سخت و غیر قابل تحمل می شود
افرادی که همراه تو می ایستند و شانه خالی نمی کنند خانواده ات هستند
******
چه کاری برای بهبود و گسترش صلح جهان می توانید انجام دهید؟
فقط به خانه بروید و به خانواده خود عشق بورزید!
******
The family is one of nature’s masterpieces
خانواده یکی از شاهکارهای طبیعت است
******
خانواده اتصالی به گذشته و پلی به سوی آینده ما ست
******
هنگامی که به خانواده مان، همسرمان، والدین یا بچه های مان فکر می کنیم بیا آن ها را هدیه ای از جانب خداوند ببینیم
******
اصلی ترین غریزه ما غریزه بقا نیست بلکه خانواده است
******
افراد به زندگی ما می آیند و از زندگی مان می روند
اما زیبایی زندگی این است که خانواده ما همیشه اینجاست
******
خانواده هسته اصلی تمدن است.
ویل دورانت
******************************
با هم خانه مان را می سازیم
خانواده نخستین نهاد اجتماعى است که در زندگى جمعى انسان شکل گرفته و مهمترین نقش را در توسعه و رشد مراحل حیات بشر از ابتدا تا هنوز و تا فرجام زندگى، نسبت به سایر نهادهاى اجتماعى داراست. ولى با همه اینها متأسفانه امروزه در اثر تهاجم گسترده فرهنگ منحط و ضد اخلاقی غرب، نظام مقدس خانواده دچار تزلزل و بحران شده است. و کمتر به زن و مرد که مهمترین رکن نظام مقدس خانواده به شمار مى روند بها داده مى شود. یکى از عوامل تزلزل خانواده ها، عدم آشنایى زن و شوهر به حقوق همدیگر و یا نادیده گرفتن حقوق یکدیگر است که در اثر عدم آشنایى و یا رعایت نکردن حقوق همدیگر، نظام خانواده دچار بحران و تزلزل مى شود. افرادى که در این واحد کوچک اجتماعى رشد مى یابند و تربیت مى شوند، به میزان رشد و شکوفایى شان در واحدهاى اجتماعى بزرگ انسانى سهیمند.
مهمترین رکن در نظام خانواده پدر و مادر، و زن و شوهر است که هرکدام از حقوق ویژه اى در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با فرزندان برخوردار هستند، رعایت این حقوق، رشته هاى پربار نظام خانواده را مستحکم مى سازد. تأمین شرایط زندگى شیرین و شایسته و ایجاد محیط سالم و امن محصول ایمان و اعتقاد زن و مرد به قانون دینى و عمل بر طبق آن مى باشد.
شناخت مسایل مربوط به خانواده اعم از زن و مرد و فرزندان و قضاوت در باره احکام و حقوق آنان، بدون شناخت و توجه به موقعیت و جایگاه نهاد خانواده سخن ناصواب خواهد بود، بدین لحاظ ضرورى است که پیش از بررسى نقش حقوق متقابل زن و مرد در تعالى و استحکام خانواده به موقعیت و جایگاه این نهاد مقدس اشاره شود:
زن براى مرد و مرد براى زن به عنوان لباس و پوشش مى باشد که همدیگر را از آلودگى و فجور محافظت مى کند
جایگاه خانواده در قرآن کریم
در باره نظام خانواده و شکل گیرى و اهمیت آن رهنمودهاى فراوانى در متون دینى ما وارد شده است.خانواده (زن و شوهر) در قرآن کریم آیاتى از از آیات خدا و مایه آرامش روحى شمرده شده است، چنانکه خداوند فرموده است: «و از نشانه هاى او این که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد; در این نشانه هایى است براى گروهى که تفکّر مى کنند».(روم، 30/21). در جاى دیگر از زن و مرد به عنوان لباس یاد شده است: «آنها لباس شما هستند، و شما لباس آنها; «هردو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید».(بقره، 2/187). لباس وسیله پوشش و حفاظت براى بدن است. و به قول علامه طباطبایى در این آیه استعاره بسى لطیف به کار برده شده است. زن براى مرد و مرد براى زن به عنوان لباس و پوشش مى باشد که همدیگر را از آلودگى و فجور محافظت مى کند و نیز همانطورى که لباس مایه زینت و زیبایى براى انسان است ، زن و مرد نیز مایه زینت و زیبایى براى یکدیگر است.
جایگاه خانواده در روایات
نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبى است که در اسلام هیچ بنایى محبوبتر از او پایه ریزى نشده است. پیامبر اسلام مى فرماید: «ما بنى فى الاسلام بناء اَحبّ الى اللَّه تعالى و اعزّ من التزویج» «در اسلام هیچ نهادى محبوب تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است». و نیز فرموده است: «هیچ فائده اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب گردد و هنگامى که به او دستور بدهد اطاعت نماید، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد».
در حدیثی شریف از پیامبر(ص) زن شایسته و وارسته بالاترین ارزش و نعمت بعد از اسلام، براى مرد شمرده شده است.
نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى تأثیر روى ثواب عبادت و بندگى مى گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند. چنانکه امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «دو رکعت نماز مرد متاهل افضل و بهتر از نماز مرد مجردى است که شب را به عبادت بایستد و روز را با روزه سپرى کند» .این روایات و نیز روایاتى قریب به این مضمون که در متون اسلامى، وارد شده به خوبى جایگاه و ارزش والاى خانواده را تعیین مى کند.
هم سنخ بودن زن و مرد در آفرینش
زن و مرد در نظام آفرینش از یک سنخ است، و هردو از نفس واحده که حضرت آدم باشد به وجود آمده اند. قرآن کریم مى فرماید: «اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید. همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید; و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد; و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت».(نساء، 4/ 1).
«او خدایى است که (همه) شما را از یک فرد آفرید; و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید».(اعراف،7/189). «او کسى است که شما را از یک نفس آفرید».(انعام، 6/98).
این آیات به روشنى دلالت دارد که زن و مرد از سنخ واحدى است، و مبدأ آفرینش هردو یک چیز است. و هیچ گونه تفاوتى در مبدأ خلقت ندارد، و همه از یک نفس که حضرت آدم باشد آفریده شده اند.
.«خداوند خانه اى را که در آن عطر دل انگیز عروسی بورزد دوست مى دارد، و خانه اى را که در آن سخن غم انگیز طلاق سرداده شود دشمن مى دارد»
حقوق و تکالیف خانواده
در اسلام زن و مرد که رکن اصلى نظام خانواده را تشکیل مى دهند حقوقى دارند، و چه بسا که هرکدام حقوق و تکالیف مشابه و مشترکى نیز دارند نظیر حق حیات، حق مسکن، حق حضانت، و نظیر تکالیف احکام عبادى اعم از واجب و حرام و مستحب و مندوب از قبیل وجوب نماز، روزه، زکات، وحج و صله ارحام، و حرمت خمر، قمار، رشوه و دزدى و غصب و سایر محرمات .
اگر در اسلام مرد حقوقى دارد، زن نیز داراى حقوقى مى باشد، و اگر وظایف و تکالیفى را بر عهده مرد گذاشته بر عهده زن نیز تکالیف و وظایفى را نهاده است و هرکدام حقى بر گردن یکدیگر دارند، چنانکه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در حجة الوداع فرمود: «ان لکم من نسائکم حق ولنسائکم علیکم حقا». «شما بر زنان حقى دارید و زنان شما بر شما حقى دارند». زن و مرد منشأ مشترک در نظام آفرینش و خلقت دارند، و چه بسا تکالیف و حقوق زن و مرد در بسیارى از موارد مشترک و شبیه به هم هستند و نیز برگردن همدیگر حق و حقوقى دارند، چه بسا حق و حقوق مردان نسبت به حق و حقوق زنان سنگین تر است، و بدون تردید رعایت حقوق متقابل، نقش مهمى را در تحکیم و رشد نظام خانواده دارد.
همگرایی دینی در خانواده
اگر دین اعضای خانواده با هم یکی نباشد چگونه میتوانند در کنار هم زندگی کنند؟
اختلافات عقیدتی، دینی، فرهنگی، سیاسی و … خانواده را چگونه باید حل و فصل کرد و چنانچه به راه حلی دست پیدا نکردیم چه باید کرد؟ مثلاً پدر خانواده داشتن اعتقاد خاص فرزند خود را به منزله کفر بداند و همچنین سایر اعضای خانواده نسبت به همدیگر. و نیز اگر مرجع تقلید پدر خانواده با زن متفاوت باشد؛ مثلاً اعمالی را مرجع پدر حرام بداند و مرجع زن حرام نداند و برعکس و یا وظایفی را مرجع پدر برای زن واجب بداند که مرجع زن واجب نداند و یا برعکس، این گونه اختلافات در فروع دین را چگونه میتوان بین اعضای خانواده حل کرد و چگونه باید با آن کنار آمد؟
برای دستیابی به پاسخ این پرسش به چنداصل اشاره میکنیم:
1ـ اصل گونه گونی و اختلاف فکری
انسان از این جهت که موجودی دارای فکر و اراده و انتخابگر است، تعارضات و مناقشات فکری در ساحت اندیشه او امری طبیعی است. ادیان الهی برای این به بشر عرضه شدهاند تا انسان بتواند با کمک آن، نزاعها و درگیریهای خود با هم را حل کند و اختلافات و منازعات خود را در سایه تعلیمات الهیرو به سامان برد و پراکندگی به جمعیت مبدل شود، ولی آدمیان نه تنها نتوانستند و یا نخواستند از این فرصت پیش آمده و سرمایه بیهمتا در راه سعادت خود بهره برند، که همین امر به نوبه خود وسیلهای برای اختلافات و مناقشات تازه در زندگی بشر شد، زیرا پس از اعلام و ترویج هر یک از ادیان آسمانی به واسطه یک پیامبر، گروهی به آن میگرویدند و گروهی نیز در برابر آن موضع میگرفتند.
ریشه اختلاف نوع اول عمدتا به جهت فقدان قانون و ناشناخته بودن حقوق و مرزها در زندگی اجتماعی بود، ولی اساس تفرق در نوع دوم سرکشی و ستمگری انسان و طغیان او در برابر خداوند جهان بوده است.
قرآن کریم میفرماید:
«کان النّاسُ امّةً واحدةً فبعث اللّه النبیّین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فی ما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الاّ الّذین اوتوه بغیا بینهم فهدی اللّه الّذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحقّ بإذنه و اللّه یهدی من یشاء الی صراط مستقیم»
مردم بر طریقه واحدی بودند، آنگاه خداوند پیامبران را برانگیخت تا بشارت دهنده و انذار دهنده باشند و با آنان کتاب را به حق نازل کرد تا بین مردم در آنچه اختلاف دارند داوری کند، و سپس تنها همان کسانی که کتاب به آنان داده شد پس از آنکه نشانهها و شواهد روشن به سویشان آمد، از روی ستمگری در کتاب حق شبهه و اختلاف افکندند، سپس خداوند مؤمنان را به اذن خود به سوی حق هدایت کرد و خداوند هر کس را بخواهد به راه راست رهنمون میشود.»
و باز میفرماید:
«و ما تفرّقوا الاّ من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم … »
آنان جز پس از آگاهی و علم از روی ستم از دین حق پراکنده نشدند.
مرحوم علامه طباطبایی اختلاف نوع دوم مطرح شده در آیه نخست را درون دینی و عامل آن را عالمان به کتاب و دین خدا دانستهاند. در حالی که آیه کریمه معنایی عام دارد و شامل اختلاف در اصل پذیرش دین نیز میشود و در این صورت نمیتوان عامل آن را دانشمندان فاسق به حساب آورد، بلکه ریشه آن را باید در سرشت طغیانگر بشری جستجو کرد. گرچه نقش این گروه در ایجاد فرقهگرایی و اختلافات درونمذهبی، نقشی یگانه است.
بنابراین گرچه اختلاف در ساحت پیروان ادیان، به لحاظ ارزشی امری مردود و غیر قابل قبول است ولی واقعیتی است که همواره در حیات دینی بشر حضور داشته و آنگونه که از آیات قرآن پیداست امتِ هیچ یک از رسولان الهی یکدست و یکصدا نبوده و همیشه عدهای از آنان را مؤمنان و عدهای دیگر را نیز کافران تشکیل میدادهاند.
البته این امر، با توجه به نظام تکوین و ویژگی آفرینش بشر با خصوصیت اراده و اختیار و نقش آن در سرنوشت او، مطلوب و مورد خواست خداوند است.
قرآن کریم میفرماید: « قل فللّه الحجة البالغة فلوشاء لهداکم أجمعین»
بگو حجت گویا و بالغ، از خداوند است پس اگر میخواست همه شما را هدایت میکرد.
به عبارت دیگر خداوند خواسته است تا بشر با اراده و اختیار خود راه حق و شریعت الهی را پیروی کند، نتیجه چنین خواستی آن است که همواره گروهی از مؤمنان و گروهی نیز از کافران باشند.
این رهایی، که حاصل نظام احسن است، تنها در دنیا و زندگی این سویی بشر وجود دارد، ولی خداوند حساب کار اهل باطل و اعراضکنندگان از حق را به قیامت موکول فرموده است. واز عذاب آنان در دنیا صرف نظر کرده است.
قرآن کریم میفرماید:
«و لو لا کلمة سبقت من ربّک لقضی بینهم فیما کانوا فیه یختلفون»
و اگر سخنی از خدایت از پیش ـ مبنی بر مهلت دادن به آنها تا قیامت ـ صادر نشده بود یقینا در آنچه در آن اختلاف کردهاند داوری میکرد.
2ـ اصل همگرایی
ریشه «انسان» از «انس» است و نوع بشر را از این جهت انسان گفتهاند که به راحتی با همنوعان خود انس میگیرد و ارتباط عاطفی برقرار میکند.
آدمیان از جهت انسان بودن خود، تا وقتی به تجاوز و فساد دست نیالودهاند دارای حقوقیاند، که باید مراعات شود، گرچه اگر اضافه بر آن جنبه ایمانی در کسی وجود پیدا کرد سبب پیدایش حقوقی بسیار فراتر از آن خواهد شد.
قرآن کریم در مواردی دستور به عفو و گذشت و معاشرت نیکو با پیروان سایر مذاهب و مکاتب داده است.
برای نمونه میفرماید:
«فاصفح عنهم و قل سلام فسوف یعلمون؛
از کافران در گذر و با مسالمت با آنها مواجه شو، پس به زودی خواهند دانست.
و باز میفرماید:
«یا ایها الّذین آمنوا انّ من ازواجکم و اولادکم عدوّا لکم فاحذروهم و اِن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإنّ اللّه غفورٌ رحیم؛
ای اهل ایمان، قطعا برخی از همسران و فرزندان شما ـ به جهت اصرار بر گمراهی شما ـ دشمن شما هستند پس از آنان برحذر باشید و اگر گذشت کنید و از آنان بگذرید و از بدرفتاریهایشان چشمپوشی کنید پس خداوند یقینا بخشنده و مهربان است .
در این آیه کریمه، در عین حالی که ابتدا دستور به پرهیز از بستگان و نزدیکان منحرف و تأثیرنپذیری از گفتهها و تمهیدات آنان داده است، به رفتار پسندیده و معاشرت نیک نیز فرمان میدهد.
همچنان که در خصوص پدر و مادر میفرماید:
«و وصّینا الانسان بوالدیه حسنا و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما اِلیّمرجعکم فأونبّئکم بما کنتم تعملون»
ما انسان را نسبت به احسان و نیکی به پدر و مادرش سفارش کردیم و اگر آنها بکوشند تا تو را مشرک کنند از آنان مپذیر بازگشتتان به سوی من است سپس شما را به آنچه کردهاید آگاه میکنم.
در جای دیگر پس از توصیه به نافرمانی در صورت دعوت به شرک از سوی آنان میفرماید:
«… و صاحبهما فی الدّنیا معروفا… »
با آنان در دنیا به خوبی و نیکی همنشینی کن.
و نیز قرآن کریم ازدواج موقت با زنان اهل کتاب را جایز شمرده است که معاشرت نیک گرچه موقت در چنین کاری روشن است.
امیر مؤمنان در عهدنامه خود به مالک اشتر مینویسند:
«و اشعر قلبک الرّحمة للرّعیّة و المحبّة لهم و اللطف بهم و لا تکوننّ علیهم سبعا ضاریا تغتنم أکلهم، فإنّهم صنفان: إمّا أخ لک فی الدّین أو نظیر لک فی الخلق … »
به قلب خود رحمت و محبت و لطف به شهروندان خویش را بفهمان و بر ضرر آنان موجودی درندهخو که خوردن آنان را غنیمت بدانی مباش، زیرا آنان بر دو دستهاند: یا برادران دینی تواند و یا در آفرینش مانند و همنوع تو هستند …
هدف از این همگرایی و توصیه به رحمت، احسان و علاقهمندی به همنوع از جهت انسانی دو امر است:
اول تلاش در جهت ارشاد و هدایت آنان به خداپرستی و دینداری و نجات آنها از گمراهی و پیروی شیطان که هیچ خدمتی به انسانیت بالاتر و شریفتر از آن نیست و این نیز جز با محبت و دلسوزی به افراد انسانی حتی به کافران به طور شایسته میسر نیست. سیره پیامبر اکرم(ص) نشان میدهد که آن حضرت نه تنها نسبت به مؤمنان بلکه نسبت به سایر انسانها چنین محبتی داشت و با عشق و علاقه فوقالعاده برای هدایت و نجات آنان تلاش میکرد به قدری که خداوند خطاب به آن حضرت فرمود:
«لعلّک باخعٌ نفسک أن لا یکونوا مؤمنین»
شاید تو خود را از اینکه آنان اهل ایمان نیستند به هلاکت اندازی.
و نیز میفرماید:
«فلعلّک باخع نفسک علی آثارهم إن لم یؤمنوا بهذا الحدیث أسفا»
پس تو شاید خود را بر پیامدها و عواقب وخیمی که در صورتی که به این قرآن ایمان نیاورند، برآنان میآید، از روی تأسف و تأثر هلاک کنی.
«محدث قمی» از «قاضی عیاض» نقل میکند: «و روی انّه لما کسرت رباعیّته و شجّ وجهه یوم أحد شقّ ذالک علی أصحابه شدیدا و قالوا لو دعوت علیهم فقال: إنّی لم ابعث لعّانا و لکنّی بعثت داعیا و رحمة، اللهم اهد قومی فإنّهم لا یعلمون »
روایت شده است که وقتی در جنگ احد دندان مبارک پیامبر شکست و صورتش مجروح شد، اصحاب آن حضرت شدیدا ناراحت و متأثر شدند و به آن حضرت پیشنهاد نفرین بر کافران را دادند. آن دریای رحمت فرمودند: من نفرینگر و لعنتفرست مبعوث نشدم؛من برای رحمت و دعوت و هدایت مردم برانگیخته شدهام، پروردگارا! قوم من را هدایت کن. یقینا اینان در جهالت به سر میبرند.
دوم رعایت حقوق انسان، اخلاقی و اجتماعی در معاشرتهای عمومی و بالاتر از آن در خانواده و در ارتباطهای فامیلی و خویشاوندی، بویژه والدین و بستگان نزدیک، همچون احسان به پدر و مادر و معاشرت نیکو با آنان، صلهرحم و خبرگیری و احوالپرسی و خدمتگذاری و کمک به آنها در رفع گرفتاریها و مشکلات زندگی آنان و امثال آن که وظیفهمند شدن به اینگونه امور همعقیدگی و اشتراک دینی را لازم ندارد.
3ـ پرهیز از دوستیهای ویرانگر
اسلام در عین حالی که به همگرایی و برخوردهای پسندیده با همنوعان گرچه غیر مسلمان سفارش فرموده است از ایجاد دوستیها و روابطی که به تضعیف و خلل در ایمان شخص بینجامد و یا موجب همکاری با کافران بر ضد جامعه اسلامی و ایجاد فساد در آن شود، به شدت نهی فرموده است.
در این باره آیات فراوانی است که به نمونهای از آن اشاره میکنیم. قرآن کریم میفرماید:
«لا تجد قوما تؤمنون باللّه و الیوم الاخر یوادّون من حادّ اللّه و رسوله و لو کانوا آبائهم أو ابنائهم أو اخوانهم أو عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان … »
هیچ گروهی را نمییابی که ایمان به خدا و روز واپسین داشته باشند، در عین حال کسانی را که با خدا و رسول عداوت و کینه میورزند دوست داشته باشند، گرچه آنها پدران یا فرزندان یا برادران یا بستگان آنان باشند، آنها کسانیاند که خداوند در قلبهایشان ایمان را نوشته و ثابت گردانیده است …»
در شأن نزول این آیه کریم گفته شده است: روزی عبیداللّه پسر «عبداللّه بنابیّ بنسلّول»سرکرده منافقان مدینه نزد پیامبر اکرم(ص) بود. در همین هنگام آن حضرت جام آبی را سر کشیدند. او به پیامبر(ص) عرض کرد: بخشی از این آب را باقی بگذارید تا به پدرم بدهم بنوشد شاید خداوند به برکت آن نفاق قلبش را زایل کند. پیامبر اکرم(ص) اینچنین کردند و او باقیمانده آب را نزد پدرش آورد، او وقتی به حقیقت کار پر برد با جملهای توهینآمیز از آن روی برتافت. عبیداللّه خدمت پیامبر(ص) رسید و از آن حضرت خواست تا اجازه دهد پدرش را به جهت این توهین به قتل رساند. پیامبر(ص) در پاسخ به او فرمان مدارا و معاشرت نیک و همراه با ملاطفت با پدر دادند.
ملاحظه میکنید، رسول اکرم(ص) در عین حالی که دستور به رفق و مدارا در برخورد با پدر منافق و کافر او میدهد، در این آیه که در شأن این جریان نازل شده است، دوستی و محبتی که شخص را از جبهه اهل ایمان و دوستی با آنان خارج کرده و به صف کافران ملحق کند و از دار و دسته آنان و ملحق به آنان گرداند، مذمت و صاحبان آن از زمره مؤمنان خارج دانسته شده است.
بنابراین محبت، عاطفه و دلسوزی از جهت جنبه انسانی که اولاً: موجب شود انسان به بزرگترین خدمت به همنوع خود، یعنی ارشاد و هدایت او اقدام کند و ثانیا: به سایر وظایف و حقوقی که از ناحیه دیگران بر عهده اوست عمل کند، پسندیده و لازم است، ولی دوستی و علاقهای که سبب دلگرمی غیر مسلمان و گمراه، نسبت به کفر و ضلالت خود گردد و موجب اشاعه و ترویج باطل و سست شدن بنیه ایمانی شخص شود، زشت و مردود است.
4ـ تقدم حقگرایی بر همگرایی در تعارضات
این همگرایی با شرحی که داده شد، تا وقتی مطلوب است که این تقابل تنها در محدوده اندیشه و تضاد عقیدتی باشد، ولی اگر این تقابل در وضعیتی خاص به رودررویی فیزیکی و نبرد در صحنه کارزار مبدل شود، تمام این علاقهها و روابط و عواطف بیاعتبار میشود و دفاع از حق و اصول ارزشها مقدم بر همه آن وظایف و حقوق میشود و حتی گاهی علقه پدر و فرزندی نیز منقطع میگردد.
تاریخ جنگهای صدر اسلام نمونههای فراوانی از این دست دارد که اجمال آن در گزارش امیر مؤمنان(ع) و رنجنامه آن حضرت اینچنین آمده است:
«فلقد کنا مع رسولاللّه صلیاللّه علیه و آله و إنّ القتل لیدور علی الآباء و الابناء و الإخوان و القرابات، فما نزداد علی کلّ مصیبة و شدّة إلاّ إیمانا و مضیّا علی الحقّ و تسلیما لِلاْءمر و صبرا علی مضضّ الجراح …؛
تحقیقا ما ـ در جنگها ـ همراه پیامبر گرامی(ص) بودیم و نبردها بر محور تقابل پدران و فرزندان و برادران و خویشان دور میزد و این نوع برخوردها و کشتارها جز بر ایمان ما و تثبیت بر حق و تسلیم در برابر فرمان الهی و صبر و تحمل بر سختیهای زخمها و جراحتهای ناشی از جنگ، نمیافزود …»
اختلافهای اصولی دروندینی
از آنچه در مورد اختلافات بروندینی گفته شد میتوان به شیوه همگرایی در مورد اختلافات دروندینی نیز پی برد، زیرا آنها اصول و پایههاییاند که با قدری کسر و انکسار و شدت و ضعف در سایر اختلافات عقیدتی فکری نیز جاری است و دستهبندیها و منازعات اعتقادی و معرفتی دروندینی را هم در بر میگیرد و شاهد این سخن شیوه و سیره امیر مؤمنان و برخی امامان دیگر «علیهمالسلام» با جریانها و مخالفان اینچنین است، که آن بزرگواران با ایجاد ارتباط و معاشرت نیک با مخالفان خود سعی میکردند با شیوه جدال احسن و گفتگو، آنان را هدایت کنند و حقیقت را بر آنان آشکار سازند و همراه آن به حقوق همکیشی، همجواری و یا خویشاوندی خود با آنان اقدام کنند و اگر آنها عناد و لجاجت میورزیدند و بر پیاده کردن آراء و اعتقادات باطل خویش در جامعه پای میفشردند و جبهه حق را به رویارویی نظامی و صحنه جنگ میکشاندند با قاطعیت، شجاعت و شفافیت تمام، خود را در میدان حاضر میکردند و از عقیده و روش حق خود پاسداری میکردند.
همگرایی در اختلافات فروعی
آنچه تاکنون گفتیم در حوزه مسایل اعتقادی و معرفتی بود، ولی توافق بر سر فروع و مسایل عملی راحتتر و دستیافتنیتر است. زیرا گذشته از اینکه موارد اتفاق در فتواهای مجتهدان بسیار فراتر از موارد اختلافی است، هر یک از زن و شوهر و یا اعضای دیگر خانواده، در مسایل اختلافی مطابق فتوای مجتهدی عمل میکند که او را به عنوان مرجع و مفتی خود برگزیده است و در بسیاری از موارد، جز در برخی عمل هیچ یک، ارتباطی با دیگری پیدا نمیکند.
در موارد استثنا نیز، دو طرف به آسانی میتوانند با هم کنار آیند. مثلاً در مورد طهارت و نجاست یک نفر از مجتهدی تقلید میکند که میگوید چیزی که با ادرار نجس شده است، با آب کر، یک بار شستن آن کافی است و دیگری مقلّد کسی است که دو بار شستن آن را لازم میداند و یا یکی میگوید برای تطهیر فرش و لباس و مانند آن فشار لازم است و دیگری چنین فتوا نمیدهد، در این صورت در جایی که اثر طهارت و یا نجاست به هر دو نفر ارتباط پیدا میکند و مورد ابتلای هر یک است،
میتوانند به گونهای عمل کنند که خواست هر کدام برآورده شود. مثلاً در مورد تعداد شستن دو بار بشویند و در مورد دوم نیز پس از آبریزی آن را فشار دهند، و اگر در موارد نادری نیز بویژه در مسایل حقوقی قابل جمع نباشد و کار به نزاع بکشد هر حکمی که قاضی صادر کند برای هر یک از آنها لازمالاجراست، چه با فتوای مفتی او موافق باشد و یا نباشد.
و در مورد اینکه ممکن است مرجع تقلید مرد، وظایفی را برای زن در قبال شوهر واجب بداند که مرجع تقلید زن آن را قایل نیست و یا برعکس، در این صورت روشن است که هر یک باید یا میتواند مطابق فتوای مفتی خود عمل کند و الزامی به رعایت فتوای مجتهد دیگری نیست مگر اینکه از روی دوستی و توافق اخلاقی این کار صورت پذیرد. یا از اول به عنوان حقوق ازدواج در عقد شرط شده باشد.
نتیجه اینکه: در مورد اختلافهای عملی و فروعی میتوان به صورتی اقدام کرد که به تنازع و تعارضی بین اعضای خانواده کشیده نشود و در عین حال هر یک نیز مطابق وظیفه خود عمل کرده باشد. و در اختلاف نظرهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و روحی هم میتوان با شیوه مدارا و تحمل روابط و مناسبات خوب و سالمی را با دیگران برقرار کرد. که برابر حدیث رضوی(ع) مدارا کردن صفتی است که باید فرد مؤمن از رسول خدا(ص) بیاموزد و در خود پیاده کند. انسان مسلمان در سایه مدارا به سبب این دوگانگیهای فکری و اختلافهای سلیقهای و جزیی، به روابط خویشاوندی خود صدمهای وارد نمیسازد، به دیدار آنان میرود و در وقت گرفتاری به آنها کمک میکند و در جهت رفع آن، صادقانه میکوشد و همواره مراقب است تا از بحث و جدل و مشاجرات بیحاصل و زیانبار در این گونه مسایل بپرهیزد و نسبت به دوگانگیهای عقیدتی و اصولی نیز مطابق با اصول یاد شده، روابط خود را با نزدیکان غیر مسلمان و مخالف خود سامان میدهد.
**********************