انشا های جدید درباره دکتر
انشا در مورد دکتر
**************
چرا دوست دارید در آینده پزشک شوید؟
شاید این موضوع به خاطر نگرانیخانوادهها بود که به معلمان نیز تسری پیدا کرده بود و به همین خاطر همیشه جذاب به نظر میرسید. به خاطر دارم که در همان دوران بسیاری از دانشآموزان شغل پزشکی را انتخاب میکردند و برای علاقه خود به این رشته دلایل زیادی را عنوان میکردند که در بیشتر مواقع نظر والدین بود تا دانشآموز! ولی جالب بود که غالباً علت انتخاب این شغل را کمک به دیگران یا نجات جان بیماران عنوان میکردند. بنابراین کاملاً قابل درک است که این شغل را جزو مشاغل شریف به حساب بیاوریم (چه چیزی مهمتر از نجات جان همنوعان؟) پس بدیهی است که نوع شغل و عملکرد آن در جامعه بر میزان اهمیت و ارزشی بودن آن میافزاید. اما همین علت میتواند در عین ارزش به ضد خود تبدیل شود، آنگاه که اولویت پزشک جامعه ما به جای نجات جان بیماران همانا کسب درآمد باشد و نه چیزی بیشتر!
پزشکانی که بیمار را به شکل اسکناس میبینند و صحبت از رقمهای چندمیلیونی خارج از ضوابط و تعرفههای پزشکی میکنند (بخوانید زیر میزی). جای تعجب است که هرگاه صحبت از تخلف پزشکان میشود برخی مسئولان ذیربط و جامعه پزشکی شدیداً برافروخته شده و اینگونه تخلفات را به عدهای قلیل از جامعه پزشکی نسبت میدهند و نه همه آنها! اما آیا به راستی اینگونه است؟ آیا عده قلیلی از جامعه پزشکی ما این شیوه را در پیش گرفتهاند؟ شاید اگر دانشجویان رشته پزشکی و همه پزشکان عمومی و دیگر رشتههای مرتبط را به این مجموعه بیفزاییم حق با این عزیزان باشد و عده کمی از جامعه پزشکی ما اولویتشان پول باشد. اما وقتی صحبت از جامعه پزشکان متخصص و فوق تخصص باشد، اجازه بدهید که بگوییم اینگونه نیست و برعکس عده کمی از آنها اولویتشان سوگند بقراطی است که خوردهاند. این حقیقتی است که هر روزه مردم ما با آن سر وکار دارند و انکار آن توسط هر مرجعی انکار حقیقت است.
اما به راستی مقصر چه کسی است؟ اقتصاد خراب کشور؟ طمع زیاد پزشکان؟ بیماران؟ نهادهای نظارتی؟ یا… خودمان؟
شاید بد نباشد به یک جنبه از علت خودمان بپردازیم که موضوع انشاء آن زمان ما بود: «دوست دارید در آینده چه شغلی داشته باشید؟»
اگر در گذشته مسائل مادی آخرین علتی بود که والدین برای پزشک شدن کودکشان اقامه میکردند و مسائل انسانی اولویت نخست را داشت اما امروزه ببینید ما به کودکانمان چه چیزی را توصیه میکنیم. شاید خلاصه آن نصایح این باشد: «فرزندم سعی کن پزشک شوی تا در جامعه برای خود کسی باشی!» یا «فلانی را نگاه کن چه وضعی دارد، چون پزشک است». یا «اگر دکتر شدی شما هم میتوانی فلان ماشین یا فلان خانه را بخری.» و. . . حالا در این نصایح، خدا، وجدان و انسانیت چه جایگاهی دارند را نمیدانم. ولی این را خوب میدانیم که اگر آن کودک روزی پزشک شود نباید چندان انتظاری از او داشت. چون علتهایی را که ما ناخواسته به خورد آنها میدهیم، جای توقعی باقی نمیگذارد… «من در این جاده، نمیبینم هیچ
خانه پاک خدا، آخر این جاده، نباشد هرگز
آخر جاده بدان حتم، که حق، با ما نیست
سر آن پیچ، جدا گشت ز ما
ای مردم ، به خدا، راه غلط آمدهایم…»
*********************
آیا دوست دارید در آینده دکتر شوید؟
لحن کودکانه فراموش نشود!!!
به نام خدا، موضوع انشای امروز آیا دوست دارید در آینده دکتر شوید؟ می باشد! دکتری شغل خیلی خوبی هست و همه دوست دارند دکتر شوند، پدر من همیشه به من می گوید بچه برو درست رو بخون دکتر شو به مردم خدمت کن! البته من فکر می کنم او اشتباه می کند چون هرچه نگاه می کنم آنهایی که دکتر هستند هم خیلی تلاش می کنند تا یک کاره دیگر شوند و به مردم خدمت بکنند! من دکترهای زیادی را می شناسم که فکر می کنند دکتر هستند ولی نمی توانند به مردم خدمت کنند و حتماً باید شغلشان را عوض کنند تا بتوانند به مردم خدمت کنند! برادرم می گوید دکترها خیلی دوست دارند نماینده مجلس شوند، من خیلی تعجب کردم که اگر می خواستند نماینده مجلس شوند پس چرا این همه پول، امکانات، وقت و سرمایه ملی را برای دکتر کردن آنها خرج کرده اند، برادرم می گوید زمانه عوض شده است، چون دکترها به جای اینکه به فکر راه انداختن بیمارستان باشند، به فکر نماینده شدن هستند و نماینده ها هم به جای اینکه مشکلات اصلی مردم را حل کنند دنبال این هستند که چه کسی رئیس بیمارستان شود! من فکر می کنم برادرم منظورش این است که کارها قاطی پاتی شده است و چیزی سر جای خودش نیست!
یک بار آقای معلم در کلاس از همکلاسی ام پرسید: کار مجلس چیست؟ همکلاسی ام جواب داد که مجلس جایی هست که دکترها در آن جمع می شوند و دکتری می کنند! معلمم آن روز پوزخندی زد و چیزی نگفت ولی من بعد از کلاس به دوستم گفتم اشتباه جواب دادی ولی او گفت من خودم دیدم هرچه دکتر توی شهرمان بودند می خواهند کارشان در مجلس باشد، راستش را بخواهید من خودم هم کمی گیج شدم چون هرچه فکر می کنم در شهر ما هم دکترها خیلی دوست دارند در مجلس باشند و حتماً دوستم درست می گوید که در مجلس هم دکتری می کنند!
برادر دوستم می گوید وقتی برای انتخاب رشته پیش یکی رفتم او گفت می خواهی در آینده چه کاره شوی؟ من هم به او گفتم می خواهم نماینده مجلس شوم! او هم گفت پس تو باید پزشکی بخوانی! البته من می دانم بزرگترها خیلی چیز حالیشان است که شاید ما حالیمان نشود و من هم به دلیل نتیجه می گیریم به خاطر اینکه نمی فهمم پزشکی و دکتری چه ربطی به نمایندگی دارد، دوست ندارم فعلاً دکتر شوم تا تکلیفم سر این مسئله روشن شود!
********************