انشا در مورد دلتنگی
انشا های جدید درباره دلتنگی
انشا در مورد دلتنگی
**************
انشا دلتنگی :
دلتنگی زمانی اتفاق می افتد که دل آدمی ،تنگ می شود.فشرده می شود ونفس کشیدن را دشوار می کند. همه ما دلتنگی را تجربه کرده ایم. زمانی که زمانه قلبمان را در مشت می گیرد و بی رحمانه فشار می دهد.طوری که دردش را با تمام وجودمان احساس می کنیم.البته این احساس دردناک و ویژگی های کمی و کیفی آن به دو عامل مهم بستگی دارد:
۱-اندازه قلب:هرچه قلب بزرگتر باشد،دفعات بیش تری این درد را تجربه می کند.
۲-جنس قلب:هر چه قلب پاک تر و لطیف تر باشد،درد بیشتری را احساس می کند.
خداوند دل آدمی را به نحوی آفرید که گاهی تنگ شود و برای گشایش آن هیچ چیز جز نور محبت به کار نیاید.اگر چه دلتنگی حادثه ای دردناک است ،اما گاهی فرآیندی است لازم برای ورود نور به قلبمان.و ضربان قلب گاهی تلنگری است هوشمندانه برای متوجه ساختن ما به این نکته که محبت ورزیدن ،دوست داشتن و دوست داشته شدن نیاز ضروری ماست،درست مثل نفس کشیدن!
دلتنگی یعنی اینکه چیزی در زندگی مان کم داریم.زمانی که از خانواده مان دوریم دلتنگشان می شویم.
گاهی جای خالی دوست یا عزیز از دست رفته ای قلبمان را فشار می دهد.
و شاید دلتنگ حضور همسفری باشیم که شانه به شانه در کنارمان باشدتا غربت سفر را کمتر احساس کنیم.
خاطرات گذشته نیز ما را دلتنگ ایامی می کند که دیگر باز نمی گردند.
گاهی دلتنگیم،اما نمی دانیم دلتنگ چه چیزی هستیم.هر چه بیشتر علت را می جوییم کمتر آن را می یابیم و بیشتر کلافه و سر در گم می شویم.از نظر من در این نوع دلتنگی ها تنها نور الهی است که کار گشاست و درگاه پر مهر و محبتش تنها ساحل آرامش است.
****************
جملات در مورد دلتنگی
کاش آدم ها یکم جرات داشتن …
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم … !
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
همچو شهری که به روی گسل زلزله هاست
************
کاش هفت ساله بودم
روی نیمکت چوبی می نشستم
مداد سوسماری در دست
باصدای تو دیکته می نوشتم
تو می گفتی بنویس دلتنگی
من آن را اشتباه می نگاشتم
اخمی بر چهره می نشاندی و من
به جبران
دلتنگی را هزار بار می نوشتم!
****************
هنوز هم دلم تنگ می شود
برای محض حرف زدنت
و برای تکیه کلامهایت
که نمی دانستی
فقط کلام تو نبود
من هم به آنها …
تکیه داده بودم!
************
دلتنگی
دلتنگــــــــــــــــــــــــــی
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی عبور کنم
************
فصل عوض میشود
جای آلو را
خرمالو میگیرد
جای دلتنگی را
دلتنگی
**************
حــوصــله ام بـــرفــی سـت !
بــا یـک عــالــمه قنـــدیـــل ِ دلتـــنگی ،
از گــوشـه ی دلــــم آویـــــزان !
آهــــای !
کـــافــی ســت کمــی “هــا” کنــید ،
تـــا کــه “آب” شــــوم !
********
کاش دفتر خاطراتم
چراغ جادو بود
تا هر وقت از سرِ دلتنگی
به رویش دست میکشیدم
تو از درونش
با آرزوی من بیرون می آمدی!
******
یادم می آید گفته بودی
ساده و کوتاه نویسی را دوست دار
تقدیم به تو …
ساده و کوتاه تنها همین ۲ کلمه :
برگـــــــرد … دلتنــــــــگم …
******
دلــم برای کسی تنــگ است …
که آمــد …
نمــاند …
و رفـــت …
و پــایــان داد به هــرچه داشتــــــم !
******
میـــــــ ـان دِلتَنگــــــی هایَــــــم باشــ ـــــــ تا فَراموشَـــ ـــت نَکُــــــنَم…
تا بــــه یاد داشـــ ـــته باشَمَـــــت…
تا بویَـــ ــــت را حِــس کُنَـــــــم…
تا بِــــــ ـدانَــــم که هَستـ ـــــی…
تَـــــــ ـمامِ دُنیـــ ــــام قَلبَــــمه…
دنیـــ ــــام باشــــ ـــه واسه تــ ـــــــو…
تا بِدانــــ ـــی میانِ ثانیــــ ـــه هایِ دِلتَنگیـــــهامـــ تــــــو وجــــــ ــــود داریــــ ـــ….
فَــقَط تـــ ــــو