انشا درباره اگر معلم نگارش بودید صفحه ۸۱ پایه هشتم

انشا صفحه ۸۱ کتاب نگارش پایه هشتم

انشا درباره اگر معلم نگارش بودید صفحه 81 پایه هشتم

انشا درباره اگر معلم نگارش بودید صفحه ۸۱ پایه هشتم

************

انشا اول :

من اگر معلم نگارش بودم به دانش آموزانم انشاهایی با موضوعات تخیلی می گفتم تا قدرت تخیلشان را بسنجم و آن ها را در نوشتن انشا توانمند کنم. اصلا معلم هر درسی هم که باشی در هر صورت، معلمی شغل خوبی است زیرا با دانش آموزان در ارتباط هستی و می توانی آن ها را به موجوداتی خلاق تبدیل کنی.

من دوست دارم اگر یک روز معلم نگارش شوم، فضای کلاس را آنقدر مهیج و بانشاط کنم که دیگر تمام عشق شاگردانم زنگ انشا شود و دیدن من! حس معلم بودن حس بسیار خوبی است که حتی هنگام فکر کردن به آن لبخند بر لبانم می نشیند.

معلم نگارش بودن یعنی یک دنیا عشق و علاقه نسبت به زنگ های زیبا و خاطره انگیز انشا در کنار شاگردان خوش ذوق و هنرمند مدرسه. اگر معلم نگارش بودم، در زنگ نگارش وقتی نوبت خواندن انشای هر کسی می شد، کلاس را مملو از سکوت و آرامش می کردم تا دانش آموز عزیزم با آرامش خاطر، انشای خود را با صدای بلند و رسا بخواند.

هیچ گاه اجازه نمی دادم دانش آموزان دیگر انشای آن دانش آموزی را که روی سکو رفته است را مسخره کنند یا به او توهین کنند بلکه به آن ها می آموختم که به انشا و شخصیت دوستانشان احترام بگذارند تا فضای کلاس سرشار از عشق و محبت شود.

**************

انشا دوم :

اگر معلم نگارش بودم به دانش آموزان خود آموزش و درس زندگی می دادم . آموزش مقابله با فراز و نشیب و سختی های زندگی . به دانش آموزان خود یاد می دادم که چگونه سر نوشت و زندگی خود را بنویسند و نگارش دهند.

به آنها انشایی در مورد حفظ محیط زندگی و طبعیت میدادم تا چگونه از طبعیت خود محافظت کنند و آن را خراب نکنند تا فرزندان آینده نیز بتوانند از ان استفاده کنند.

به آنها انشایی در مورد همدلی می دادم تا یاد بگیرند چگونه باید همدیگر را دوست داشته باشند و در مقابل سختی ها وآسانی ها در کنار هم بمانند وهیچ وقت همدیگر را تنها نگذارند و یا اگر محتاج یا نیازمندی را دیدند به ان کمک کنند هر چند کوچک و ناچیز .

به آنها انشایی در مورد محبت و دوست داشتن میدادم تا از همان کودکی یاد بگیرند به یکدیگر محبت کنند وهمیشه و همه جا همراه هم بمانند.

*************

انشا سوم :

اگر معلم نگارش میبودم تا جای ممکن با دانش اموز ها مهربان و دوست بوده
به گونه ای که انها هم از معلم و هم از درس نهایت لذت را ببرند
و درس تکالیف خود را با لذت و هیجان انجام بدهند
و از بودن سر کلاسم لذت کافی را برده باشند
و هیچگاه فکر نکنند درس دشمن انهاست
و در عین مهربان بودن با انها تا جای ممکن به انها سخت میگرفتم
تا درس های خود را همیشه بخوانند
و هیچوقت کار امروز را به فردا نسپارند
و نهایت تلاش و کوشش را انجام دهند تا از موضوعی در درس غافل نشوند
و خدای نکرده نتوانند یاد بگیرند
به راستی اگر روزی معلم نگارش بشوم همین موضوع انشا را به دانش اموزان خود میدهم
و انشا های انها را با دقت میخوانم تا بفهمم دانش اموزهایم از معلم نگارش خود چه انتظاراتی دارند
و تا چه حد توانسته ام انتظارات ان هارا براورده کنم
بخاطر انشا هایی که دانش اموز ها مینویسند معلم نگارش انها را خیلی خوب میشناسد
و به همین دلیل است که به اینکار علاقه بسیاری دارند