انشا درباره عید نوروز
/ انشا درباره عید نوروز /
********************
انشاء عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی
درباره عید نوروز بهترین انشا را بنویسید, شاید خیلی از معلم ها اینروزها درباره عید نوروز به بچه ها بگویند که انشا بنویسید. انشاء در مورد عید نوروز به همراه تاریخچه عید نوروز تعطیلات نوروز امسال خیلی خوش گذشت . حسابی زده بودیم توی خط به جا آوردن صله ارحام و تست کردن نوع آجیل و شیرینی اقوام
سه روز اول رو که همش ما عید دیدنی رفتیم و عیدی جمع کردیم و البته یه مقداری هم عیدی دادیم بعدش یه مسافرت سه چهار روزه رفتیم نوار جنوبی کشور رو گشتیم که به خاطر شلوغی بیش از حد از ادامه مسافرت منصرف شدیم و برگشتیم .چند روز آخر رو هم یا رفتیم مهمونی و یا مهمون دعوت کردیم و چون تو خونه جدید تا حالا مهمونی نداده بودیم , تموم فک و فامیل و دوستان رو گروه گروه دعوت کردیم و چهار روز پشت سر هم مهمون داشتیم ***
تقریباً سه تا ۵۰نفر و یه شش نفره ! هنوزم که هنوزه با خودم میگم این ما بودیم که این همه ی مهمون رو راه انداختیمخلاصه رسیدیم به سیزده بدر و با کل فامیل توی خونه باغ یکی از اقوام جمع شدیم و بعدش هم دیگه هر کی برگشت خونه و شهر خودش حالا همه ی اینا رو گفتم که بگم توی این چند روز من و آقای همسر درس و مشق و تعطیل کرده بودیم
و بعدش رسیدیم به قسمت چه کنم چه کنم ماجرا !و این که توی این چند روز حسابی مشغول انجام پروژه های نوروزی اساتید بودیم و هر چی خوشی کردیم از تو چشمون در اومد ! ولی خوب دیگه همه ی میدونن روی درس خوندن توی نوروز نمیشه حساب باز کرد
***************
انشاء دربارۀ عید نوروز به همراه خاطات سفر
هر سال نزدیک نوروز حال و هوای دوستان و اطرافیان عوض میشود و به خاطر خانه تکانی و آماده شدن برای نوروز جنب و جوش زیادی دارند ودر خیابان مردم را می بینیم که با کیسه های خرید عید به سمت خانه در حرکت اند و یا ویترین مغازه ها را تماشا میکنن و طبق معمول خانواده های کوچک به صورت دسته جمعی به خرید میروند و پدر دست بچه ها را میگیرد و باهم حرکت میکنند که صحنه های زیبایی است. نزدیک سال تحویل همه ی لباس های نو به تن میکنیم
و برای فرا رسیدن سال نو لحظه شماری میکنیم ودر آخرین دقایق همراه خانواده درکنار سفره ی هفت سین مینشینیم و پدر طبق معمول قرآن میخواند و همه ی سعی دارند ثانیه های شروع سال را در حال ذکر و دعا باشند. وقتی که سال تحویل میشود رو بوسی می کنیم و سال نو رابه هم دیگر تبریک میگوییم و لحظات شادی به وجود میآید. در تعطیلات به دیدن فامیل و دوستان میرویم و طبق معمول کوچکتر ها اول به دیدن بزرگ ترها میروند
و بعد ازآن بزرگتر ها در فرصت مناسب به بازدید کوچکتر ها میروند و این رسم خیلی خوب است ٬ چون هم دید و بازدید انجام میشود و هم آداب و رسوم احترام به بزرگتر زنده نگه داشته میشود. در نوروز همه ی بوی تازگی میدهند و مخصوصا پسر بچه ها خیلی مواظب اند که شلوار و لباس عیدشان کثیف و خاکی نشود.
ما باید در تعطیلات به مرور درسهایی که در طول سال خوانده ایم بپردازیم چون ممکن است این تعطیلات باعث شود آن ها را فراموش کنیم. با اینکار برای امتحانات آخر سال هم آماده می شویم و تابستان خوبی خواهیم داشت. ما خیلی تعطیلات نوروز را دوست داریم برای این که طبق معمول از بزرگتر ها عیدی می گیریم
و پسر عمو و پسر خاله و دای و پسر عمه هایمان را بیشتر میبینیم. بعضی ها در نوروز به مسافرت میروند که اینکار خیلی خوب است ولی باید مواظب باشیم در هنگام رانندگی تند نرویم و سرعت مناسب داشته باشیم چون ممکن است تصادف بشود و اتفاقی برای ما و دیگران بیفتد و تعطیلاتمان خراب شود.
در روز سیزده به در به طبیعت میرویم و روز خوبی را میگذرانیم ٬ من همیشه دوست دارم روزبعد از سیزده به در هم تعطیل باشد تا بتوانم برای رفتن به مدرسه آماده شوم. ما نباید دراین روز طبیعت را آلوده کنیم و شاخه های درختان را بشکنیم و یا آتش بزنیم. وقتی تعطیلات تمام میشود٬ بازهم باید به مدرسه برویم و درس بخوانیم تا بتوانیم در آخر سال نمره های خوبی بگیریم ودر آینده شغل مناسبی داشته باشیم.
***************
انشا درمورد عید نوروز
سر آغاز جشن نوروز, روز نخست ماه فروردین «روز اورمزد» است و چون برخلاف سایر جشنها برابری نام ماه و روز رابه دوش نمیکشد , بر سایر جشنهای ایران باستان برتری دارد. در مورد پیدایی این جشن افسانههای بسیار است, اما انچه به آن جنبهی راز وارگی میبخشد…, آیینهای بسیاری است
که روزهای قبل و بعد ازآن انجام میگیرد. اگر نوروز همیشه ودر همه ی جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز میشود , حیرت انگیز نیست چرا که بینظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان , نا آرامی را ریشهی آرامش و پریشانی را اساس سامان میدانستند و چه بسا که در پارهای از مراسم نوروزی , آنها رابه عمد بوجود میآوردند , چنان که در رسم باز گشت…
مردگان «از ۲۶ اسفند تا ۵ فروردین» چون عقیده داشتند که فروهرها یا ارواح درگذشتگان باز می گردند , افرادی با صورتکهای سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت میپرداختند و بدینگونه فاصلهی میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم میریختند و قانون و نظم یک ساله را محو میکردند.
باز ماندهی این رسم , آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت. از دیگر آشفتگیهای ساختگی , رسم میر نوروزی , یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. دراین رسم به قصد تفریح کسی را از طبقههای پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر میگزیدند و پادشاه موقت بر طبق قواعدی اگر فرمانهای بیجا صادر میکرد , از مقام امیری بر کنار می شد. حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی گوشهی چشمی دارد: سخن در پرده می گویم , چو گل از غنچه بیرونای که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی.
خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی , سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو می شد. در بعضی از نقاط ایران رسم بود که حتا خانهها را رنگ آمیزی میکردند و اگر میسر نمیشد , دستکم همان اتاقی که هفت سین را در آن میچیدند , سفید می شد.
اثاثیهی کهنه رابه دور میریختند و نو به جایش میخریدند ودر آن میان شکستن کوزه راکه جایگاه آلودگیها و اندوههای یک ساله بود واجب میدانستند. ظرفهای مسین رابه رویگران میسپردند. نقرهها را جلا میدادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک میکردند.فرش و گلیمها را غاز تیرگیهای یک ساله میزدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان , فروهرها «ریشهی کلمهی فروردین» دراین روزها به خانه و کاشانهی خود باز می گردند ,
اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال می شوند و برای باز ماندگان خود دعا میفرستند و اگر نه , غمگین و افسرده باز میگردند. از این رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشک و عنبر میسوزاندند و شمع و چراغ میافروختند. در بعضی نقاط ایران رسم است که زنها شب آخرین جمعهی سال بهترین غذا را میپختند
و بر گور درگذشتگان میپاشیدند و روز پیش از نوروز راکه همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حور باشد , به خانهای که در طول سال در گذشتهای داشت به پر سه میرفتند و دعا میفرستادند و میگفتند که برای مرده عید گرفته اند.
چهار شنبه سوری که از دو کلمهی چهارشنبه منظور آخرین چهارشنبهی سال و سوری که همان سوریک پارسی و به معنای سرخ باشد ودر کل به معنای چهارشنبهی سرخ , مقدمهی جدی جشن نوروز بود. در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند رابه یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیه می کردند. بازار دراین شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک میدید.
در گیر و دار خانه تکانی و از ۲۰روز به روز عید مانده سبزه سبز میکردند. ایرانیان باستان دانهها راکه عبارت بودند از گندم , جو , برنج , لوبیا , عدس , ارزن , نخود , کنجد , باقلا , کاجیله , ذرت , و ماش به عددی هفت- سمبل هفت امشاسپند ، یا دوازده عددی مقدس برجها در ستونهایی از خشت خام بر میآوردند
و بالیدن هر یک رابه فال نیک می گرفتند و بر آن بودند که آن دانه درسال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانوادهها به طور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به سمبل هومت «= اندیشهی نیک» , هوخت «= گفتار نیک» و هوو.رشت «کردار نیک» سبز میکردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آن ها میدانستند.
شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان میرفتند و از روی روزنهی بالای اتاق «روزنهی بخاری» شال درازی رابه درون میانداختند. صاحب خانه می بایست هدیهای در شال بگذارد. شهریار در بند ۲۷ منظومۀ حیدر بابا به آیین شال اندازی ودر بند ۲۸ به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی
و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد برگردان بند ۲۷ عید بود و مرغ شب آواز میخواند دختر نامزد شده برای داماد , جوراب نقشین میبافت… و هر کس شال خودرا از دریچهای آویزان می کرد وه… که چه رسم زیبایی است رسم شال اندازی هدیه عیدی بستن به شال داماد…
برگردان بند ۲۸ من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم شتابان بطرف خانهی غلام «پسر خالهام» رفتم , و شال را آویزان کردم… فاطمه خالهام جورابی به شال من بست «خانم ننه ام» رابه یاد آورد و گریه کرد… شهریار در توضیح این رسم میگوید: “در آن سال مادر بزرگ من «خانم ننه» مرده بود. ما هم نمیبایست در مراسم عید شرکت می کردیم ولی من بچه بودم , با سماجت شالی گرفتم و به پشتبام دویدم.
از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بود و آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند. مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. انها سر چهار راهی که سمبل گذار از مشکل بود میایستادند و کلیدی راکه سمبل گشایش بود , زیر پا میگذاشتند. نیت میکردند و به گوش میایستادند
و گفت و گوی نخستین رهگذران را پاسخ نیت خود می دانستند. انها در واقع از فروهرها میخواستند که بستگی کارشان رابا کلیدی که زیر پا داشتند , بگشایند. قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها… زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانهی خوراک و خوردن بود.
نان پخته شده از هفت حبوب , خرما , پنیر , شکر , برسم «= شاخههایی از درخت مقدس انار , بید , زیتون , انجیر در دستههای سه , هفت یا دوازده تایی» و کتاب مقدس. بعضی از مومنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام می دانستند چنانکه هاتف اصفهانی میگوید: نسیم صبح عنبر بیز شد , بر تودهی غبرا زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا همایون روز نوروز است
امروز و به فیروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا بد نیست اشاره شود که در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که شاعران بجای مدح , حقیقت گویی کنند. شاعری با تکیه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آنرا در حضور شاه خواند و صلهی قابل توجهی هم دریافت نمود
مگر دارا و یا خسرو ست این شاه بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه ز کیخسرو بسی افتاده او پیش بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش ز جاهش مُلک کیخسرو خراب است ز ریشش ریشهی ایران در آب است در پایان با آرزوی سالی خجسته با ترجمهی شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار رابه انجام میبریم: مگر نمی بینی که ؛
خورشید به برج بره اندر شده و اندازهی زمانه برابر گردیده؟ مگر نمیبینی که ؛ مرغان پس از زبان گرفتگی به آواز خوانی پرداختهاند؟ مگر نمی بینی که ؛ زمین از پارچههای رنگین گیاهان جامه بر تن کرده؟ پس بر نوشدن زمانه شاد کام میباش .
صبح می شود وقت آن است که خورشید دست از دامن طبیعت بردارد وبه گیسوی سحر آویزد.شب کم کم دامن خودرا از کوچه ها جمع میکند.زمستان مدت هاپیش از این صحرا رفت اما انگار رد پایش بر آسمان باقیمانده است که اکنون آسمان آن گونه زنگار گرفته است…وقت آن است که کم کم بهار از راه برسد,درختان در خود فرو رفته اند,وقت آن است که سر را بالا آورند وبه بهار درود گویند و از طراوت آن بهره گیرند.وقت آن است
که پروانه ی چمن از پیله درآید ودر نفس باد صبا سینه بگشاید,وقت آن است که شادی در رگ های دشت سوسو زند…وقت آن است که روزی از نو آغاز شود,امروز بهار وارد صحرا می شود و بر درختان شکوفه ی سپیدی و پاکی می کارد و از درختان عریان دشت عروسی زیبا می سازد.لکه ی سرخ غروب از گوشه ی آسمان پاک می شود که خورشید از پشت کوه سر بالا می آورد وب ه بهار زیبا خیرمقدم می گوید***
بهار یعنی شکوفایی ,طراوت سرزندگیبهار فصل رویش و سرسبزی در راه است وقتی برسد مانند مادری مهربان دست نوازش بر سر گلها و گیاهان میکشد و آن ها را مانند کودکی شاداب و سرزنده میکند,بهاری مادری است مهربان که همه ی منتظر آمدنش هستند وقتی برسد طبیعت دوباره زنده می شود
و جان می گیردبهار که میرسد همه ی شادابتر از روزهای قبل به کارهای روزانه مشغول می شوند شاخه های خشک درختان جان تازه میگیرند و گلها چون نوزادی کوچک متولد می شوند و به طبیعت حال و هوایی دوباره می بخشند,رودها با جوش و خروش از میان طبیعت می گذرند و با گلها و گیاهان به درود و احوال پرسی میپردازند
حال باهم این شعر راکه نوید آمدن بهار است میخوانیم
بوی باران –.بوی سبزه —-بوی عید—
شاخه هابی شسته باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید ,برگ های سبز بید
عطر نرگس …رقص باد
نغمه ی شوق پرستوهای شاد نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش بحال روزگار…
***************
انشا عید نوروز و تعریفی از تاریخچه و مراسم عید نوروز باستانی
این بار بهار میـــخواهد با کوله باری از سبزی,طراوت و خاطرات دیرینه ای که یک سال انتظارش را می کشیدم پابه جهان بگذارد ,بهار میـــخواهد بیاید و من باید در قلبم خانه تکانی کنم, تمام کینه ها را از روی پرده های امید قلبم بشویم و با دستمال صبوری بر روی کتابی که پراز محبت های سرد شده است بکشم تا غباری از دشمنی و جنگ و جدال باقی نماند و پرنده ی اسیر قلبم را از قفس آزاد کنم.
بهار میخواهد با تیرکمان محبت,تیر مرخصی دادن به زمستان را بزند و زمستان باید کوله باری که سراسر سردی و قطره های مروارید ی بود را بردارد و به انتظار سال دیگر بماند ,کتاب سرنوشت زمستان را در گوشه ای از صندوقچه ی قلبم میگذارم و قفلی محکم بر آن میزنم , کلاف زندگی ام رابا بهار ,با چهچه بلبلان و پروار پروانه های زیبا و رنگارنگ می بافم ,با مداد طراوت تخته ی قلبم رابا کلمه ای به نام بهار آشنا میکنم
و بر روی دفتر خاطرات زندگی ام با خودکار عشق و علاقه کلمۀ بهار را مینویسم , چتر اندوه را می بندم و به امید آمدنِ بهار از جاده ی عاطفه مینشینم ,گویی نسیم ملایم اکنون چهره ام را نوازش میکند و طنین زیبایش در گوشم نواخته می شود ,خیاط ماهری میخواهد لباسی برای دنیا درست کند لباسی با گلهایِ رنگارنگ ,آنگونه که من دوست دارم.چراغ کلبۀ قلبم رابا مهربانی روشن میکنم و پرچین های آن رابا عطر و بویِ بهار خوشبو میکنم اینک همه ی باهم به استقبالِ بهار میرویم.
*****************
انشا عید نوروز ساده
عید نوروز جشن بزرگ ایرانیان است. تمام قومهای ایرانی در میان اهالی شهر و روستا و عشایر با هر طبقه اجتماعی عید نوروز را برگزار میکنند. ایرانیها نوروز را بخاطر آغاز سال و آغاز گردش طبیعت جشن میگیرند و معتقدند که سالی دیگر گذشته و باید کهنگیها را به سال کهنه واگذار کرد. جشن نوروز سپاس آغاز سالی نو است.
به اعتقاد ایرانیان باستان نوروز اول روز از زمانه و آغاز حیات است. اندیشه ایرانی نوروز را آغاز زندگی میداند و شروع هر پدیده مهمی را به این روز منسوب میدارد. ایرانیان هر آغازی را جشن میگیرند و نوروز بزرگترین آغاز و بزرگ ترینجشن، با اصیلترین سنتها و مراسم جاودانه است.
از یکی دو ماه به عید نوروز مانده مردم به بازار میروند و لباس عید میخرند. در گذشته مردم پارچههایی به رنگ روشن را خریداری میکردند و در روزی خوش یمن لباس میدوختند. پختن نان شیرین از جمله کارهایی بود که حتماً باید قبل از عید نوروز و برای عید انجام میگرفت.
قبل از عید نوروز کارهایی برای پیشواز انجام میشد. مثلاً سبز کردن گندم پانزده روز مانده به عید نوروز در خانهها صورت میگیرد. یکی دو هفته پیش از عید نوروز خانه تکاتی یا رفت و روب انجام میگیرد و اثاثیه را جابه جا میکنند و گردگیری میکنند و دوباره آنها را میچینند که این کار شگون دارد.
در مرحله بعد پهن کردن سفره هفتسین است. ایرانیان برای تحویل سال در یکی از اطاقهای بزرگ خانه سفره میاندازند. پیش از هر چیز آیینه و قرآن در آن میگذارند و بعد هفت سین را میگذارند. هفت سین عبارت است از سماق، سیر، سنجد، سمنو، سکه، سرکه، سبزه و علاوه بر هفت سین شمع و آینه و تخم مرغ بر سر سفره گذاشته میشود. همچنین تخم مرغها را رنگ میکنند، به این صورت که آنها را آب پز میکنند و سپس رنگهای شاد بر روی آنها میزنند. به این ترتیب یک سفره هفتسین زیبا و عید نوروز رنگی و شاد خواهند داشت.
از این انشا نتیجه میگیریم که لازم است به عید نوروز توجه داشته باشیم چراکه میراث فرهنگی نیاکان ماست.
انشا عید نوروز ادبی
صبح روز عید وقت آن است که خورشید دست از دامن تپهها بردارد و به آبی آسمان آویزد؛ پس خورشید از پشت کوه سر بالا میآورد و به بهار زیبا خوش آمد میگوید. زمستان مدتها پیش با شنیدن بوی بهار از این صحرا رفته اما امروز دیگر رد پایش نیز حذف میشود.
عید نوروز وقت آن است که درختان سر خویش را بالا آورند، به بهار سلام گویند و از طراوت آن بهره گیرند. وقت آن است که پروانه چمن از پیله درآید و در نفس باد صبا سینه بگشاید.
عید نوروز وقت آن است که شادی در رگهای زمین و ساکنانش سوسو زند. وقت آن است که روزی از نو آغاز شود. امروز بهار وارد صحرا میشود و بر درختان شکوفه سپیدی و پاکی میکارد و از درختان لخت دشت عروسی زیبا میسازد.
در طبیعت غوغایی برپاست گویا درختان و جویبارها و پرندگان خندانتر و شادتر از همیشه هستند. آسمان از سر شوق میگرید و انگار درختان دستهایشان را برای گرفتن دانههای بازیگوش باران که از گونه آسمان میچکد در هوا نگه داشتهاند. انسانها نیز دل خود را نیز از کینهها پاک میکنند و آماده میشوند تا در فصلی تازه، بر شاخههای زندگانی شان، عشق و مهر و مهرانگیزی، جوانه بزنند و به شکوفایی بنشینند.
عید نوروز چه فرحبخش هوایی دارد، بوی عجیب و مست کنندهای مشام را قلقلک میدهد. مگر فصلها هم عطر دارند که بهار اینگونه خوشبوست؟ به همین خاطر نوروز، یادآور آن است که ما مدام باید جان و جامه و جامعه خود را پاک و شاد و سرشار از انرژی و عطر خوش شور و سرزندگی نگه داریم. نوروز، یادآور اهمیتِ دیدن و توجه کردن است.
نگاهم به خطی مشکی در آسمان میافتد که نزدیکتر میشود. آیا پرندگان غزلخوان هستند؟ آری، دستهای پرستو در آسمان پرواز میکنند، دستم را در هوا برایشان تکان میدهم و به راهی که چون خطی منظم و زیبا در آسمان میکشند، نگاه میکنم. در نوروز باید چشمها را باز کنیم و زیباییها را ببینیم. گوشها را باز کنیم و آواز پرندهها را بشنویم. دریچه دلها را باز کنیم و انسانها و پرندگان و طبیعت را دوست بداریم.
صدای شادی کودکان در همهجا پیچیده و خروشان فریاد میزنند، صدای شادیشان گوش را نوازش میدهد. فقط شادی و سرور را در نگاه مردمان میخوانم چون همه صدای پای عابری را میشنوند که لهجه آشنا دارد با لبخندی بر روی لبانش و سرخی صورتش، رهگذری که با آمدنش فقط میخواهد خنده و خوشنودی هدیه دهد. بله بهار زیبا آمده با تمام سرسبزی، با تمام شکوه و با تمام جذابیتهایش و با عید نوروز که هدیه اوست به ما. بهارا خوش آمدی.
انشا عید نوروز داستانی
نزدیک سال تحویل همه اهل خانه لباسهای نو را میپوشیم و برای فرارسیدن سال نو لحظه شماری میکنیم. در آخرین دقایق همراه خانواده در کنار سفره هفت سین مینشینیم. پدر قرآن میخواند و همه ثانیههای شروع سال را در حال دعا برای داشتن یک سال خوب هستیم. وقتی که سال تحویل میشود روبوسی میکنیم و سال نو را به همدیگر تبریک میگوییم و لحظات شاد به وجود میآید.
در تعطیلات به دیدن فامیل و دوستان میرویم. اولین جایی که ما میرویم خانه پدربزرگها و مادربزرگها است. آنها با گز و شیرینی از ما پذیرایی میکنند و عیدی به ما بچهها میدهند. بعد از آن بقیه دید و بازدیدها با عموها، عمهها، خالهها و داییها شروع میشود. کوچکترها اول به دیدن بزرگترها میروند و بعد از آن بزرگترها در فرصت مناسب به بازدید کوچکترها میروند و این رسم خیلی خوب است چون هم دید و بازدید انجام میشود و هم آداب و رسوم احترام به بزرگتر زنده نگه داشته میشود.
در نوروز همهجا و همهچیز بوی تازگی میدهد و مخصوصاً شنیدن بوی لباسهای نو حس خوبی دارد. بچهها خیلی مواظب هستند که شلوار و لباس عیدشان کثیف و خاکی نشود. چون دوست ندارند به آن زودی شسته شود و بوی نو بودن را از دست بدهد.
نوروز برای دید و بازدید است اما ما باید در تعطیلات به مرور درسهایی که در طول سال خواندهایم بپردازیم چون ممکن است این تعطیلات باعث شود آنها را فراموش کنیم. با این کار برای امتحانات آخر سال هم آماده میشویم و تابستان خوبی خواهیم داشت.
در روز سیزده به در به دامان طبیعت میرویم و روز خوبی را میگذرانیم. ما نباید در این روز طبیعت را آلوده کنیم و شاخههای درختان را بشکنیم و یا آتش بزنیم. وقتی تعطیلات عید نوروز تمام میشود، باید دوباره به مدرسه برگردیم.
نتیجهگیری: ما خیلی تعطیلات نوروز را دوست داریم برای اینکه از بزرگترها عیدی میگیریم، فامیل را بیشتر میبینیم و در روز سیزدهبدر کلی بازی و شادی میکنیم.
همه ساله موقع نوروز در زندگی همه اطرافیان تغییراتی را احساس میکنم ، آن ها برای خانه تکانی و رفتن به پیشواز نوروز هیجان زیادی دارند و در خیابان ها کسانی را میبینم که با بسته های خرید عیدانه به طرف خانه هایشان میروند و یا ویترین فروشگاه ها را تماشا میکنند و مردم به صورت خانوادگی برای خرید دسته جمعی وسایل عید به خرید میروند و مادر و پدر ها دست کودکانشان را میگیرند و با هم قدم بر میدارند که منظره های باشکوهی را خلق میکنند. موقع سال تحویل لباس های نو و زیبای خود را میپوشم و برای فرارسیدن سالی جدید منتظر میمانیم در لحظات آخر با خانواده هایمان دور سفره ی هفت سین میشینیم و پدر یا مادر مثل همیشه قرآن میخوانند. و همه تلاش میکنند تا در لحظات تحویل سال جدید در حال دعا باشند. زمانی که سال تحویل میشود یکدیگر را می بوسند و رسیدن بهاری دوباره را به همدیگر تبریک میگویند. لحظات بسیار شادی ساخته میشوند ، زمان تعطیلات فرا رسیده و باید به بازدید از اقوام و دوستان بریم و مانند همیشه کوچکتر ها ابتدا به دیدن بزرگتر ها میروند.
و سپس بزرگتر ها در زمانی مناسب به دیدن کوچکتر ها میروند و این رسم بسیار خوب است ، زیرا هم یکدیگر را میبینیم و هم رسم احترام به بزرگتر ها را زنده نگه میداریم . در نوروز همه چی بوی تازگی میدهد به خصوص پسر و دختر بچه های کوچک که خیلی مراقب هستند لباس های عیدشان را خاکی نکنند.
البته نباید فراموش کنیم که ما به مدرسه میرویم و درس های مختلفی داریم که باید در این تعطیلات آن ها را مرور کنیم تا در این مدت فراموششان نکنیم . با اینکار برای امتحان هایی که پیش رو داریم موفق تر خواهیم بود و بعد از با موفقیت پشت سرگذاشتن امتحانات میتوانیم از تابستانمان لذت ببریم.
اما قسمت هیجان انگیز و جالب نوروز بخش عیدی گرفتن آن است ، این عیدی ها نوروز را بیش از پیش برای ما زیبا تر کرده و زمان نوروز حالمان را بهتر میکند .
و البته که برخی در نوروز قصد سفر میکنند و به مسافرت میروند که این کارشان عالی است اما باید مراقب باشیم در زمان رانندگی تند نرویم و مراقب باشیم از سرعت مجاز خارج نشویم زیر امکان دارد تصادفی اتفاق بیفتد و جان ما و دیگران را به خطر بیندازد و تعطیلات عیدمان را خراب کند.
در روز سیزدهم فروردین ، به سیزده به در میرویم در واقع همان روز طبیعت است که به گردش میرویم و روز خوبی را میگذرانیم، من دوست دارم که روز بعد از سیزده فروردین هم تعطیل باشد تا بتوانم کمی استراحت کنم و آماده به مدرسه بروم . البته یادمان نرود که وقتی به طبیعت میرویم نباید آسیبی به آن بزنیم و آن را آلوده کنیم یا شاخه های درختان را بشکنیم و آتش بزنیم. به نظرم نوروز و تعطیلات آن زمانی برای یک استراحت خوب و آماده شدن برای شروع درس خواندن و موفقیت در امتحانات است.
**************
هر سال نزدیک نوروز حال و هوای دوستان و اطرافیان عوض میشود و به خاطر خانه تکانی و آماده شدن برای نوروز جنب و جوش زیادی دارند و در خیابان مردم را میبینیم که با کیسه های خرید عید به سمت خانه در حرکت اند و یا ویترین مغازه ها را تماشا میکنن و معمولا خانواده های کوچک بصورت دسته جمعی به خرید می روند و پدر دست بچه ها را میگیرد و با هم حرکت میکنند که صحنه های زیبایی است.
نزدیک سال تحویل همه لباسهای نو به تن میکنیم و برای فرارسیدن سال نو لحظه شماری میکنیم و در آخرین دقایق همراه خانواده در کنار سفره ی هفت سین می نشینیم و پدر معمولا قرآن میخواند و همه سعی دارند ثانیه های شروع سال را در حال ذکر و دعا باشند.
وقتی که سال تحویل میشود روبوسی میکنیم و سال نو را به همدیگر تبریک میگوییم و لحظات شادی به وجود می آید.
در تعطیلات به دیدن فامیل و دوستان میرویم و معمولا کوچک تر ها اول به دیدن بزرگترها میروند و بعد از آن بزرگتر ها در فرصت مناسب به بازدید کوچک تر ها میروند و این رسم خیلی خوب است ٬ چون هم دید و بازدید انجام میشود و هم آداب و رسوم احترام به بزرگتر زنده نگه داشته میشود.
در نوروز همه بوی تازگی میدهند و مخصوصا پسر بچه ها خیلی مواظب اند که شلوار و لباس عیدشان کثیف و خاکی نشود.
ما باید در تعطیلات به مرور درسهایی که در طول سال خوانده ایم بپردازیم چون ممکن است این تعطیلات باعث شود آنها را فراموش کنیم. با این کار برای امتحانات آخر سال هم آماده میشویم و تابستان خوبی خواهیم داشت.
ما خیلی تعطیلات نوروز را دوست داریم برای اینکه معمولا از بزرگ تر ها عیدی میگیریم و پسر عمو و پسر خاله و دای و پسر عمه هایمان را بیشتر میبینیم.
بعضی ها در نوروز به مسافرت میروند که این کار خیلی خوب است ولی باید مواظب باشیم در هنگام رانندگی تند نرویم و سرعت مناسب داشته باشیم چون ممکن است تصادف بشود و اتفاقی برای ما و دیگران بیفتد و تعطیلاتمان خراب شود.
در روز سیزده به در به طبیعت میرویم و روز خوبی را میگذرانیم ٬ من همیشه دوست دارم روز بعد از سیزده به در هم تعطیل باشد تا بتوانم برای رفتن به مدرسه آماده شوم.
ما نباید در این روز طبیعت را آلوده کنیم و شاخه های درختان را بشکنیم و یا آتش بزنیم.
وقتی تعطیلات تمام میشود٬ باز هم باید به مدرسه برویم و درس بخوانیم تا بتوانیم در آخر سال نمره های خوبی بگیریم و در آینده شغل مناسبی داشته باشیم.
****************
دوستان عزیز سلام …… بعد از کلی تاخیر اومدم سال نو رو ( که دیگه زیاد هم نو نیست! )تبریک بگم و اینکه امیدوارم سال خوبی داشته باشین و آرزوهاتون توی امسال برآورده به خیر بشه …..!
سبزه هام خیلی خوب شدن و ازشون هم با گوشیم عکس گرفته بودم که بذارم اینجا ولی گوشیم ویروسی شد و تموم عکس ها پرید ….! اگه تونستم بازیابیشون کنم حتما عکسشونو میذارم ….
یادش بخیر … مدرسه که میرفتیم بعد از عید اولین انشای کلاس در مورد تعطیلات نوروز بود و من هم که این رو میدونستم هر سال توی دفتر خاطراتم تمام اتفاقات مهم نوروز رو مینوشتم که برای انشای کلاس یادم باشه !!! این هم انشای امسال من :
تعطیلات نوروز امسال خیلی خوش گذشت …. حسابی زده بودیم توی خط به جا آوردن صله ارحام و تست کردن نوع آجیل و شیرینی اقوام …. !
سه روز اول رو که همش ما عید دیدنی رفتیم و عیدی جمع کردیم !!!!! …. و البته یه مقداری هم عیدی دادیم …. !
بعدش یه مسافرت سه چهار روزه رفتیم نوار جنوبی کشور رو گشتیم که به خاطر شلوغی بیش از حد از ادامه مسافرت منصرف شدیم و برگشتیم ….
چند روز آخر رو هم یا رفتیم مهمونی و یا مهمون دعوت کردیم و چون تو خونه جدید تا حالا مهمونی نداده بودیم ، تموم فک و فامیل و دوستان رو گروه گروه دعوت کردیم و چهار روز پشت سر هم مهمون داشتیم ….. تقریبا سه تا ۵۰ نفر و یه شش نفره ….! (آخری یکی از دوستای دوره کارشناسیم بود که با خانواده اش دعوتشون کردم و جای بقیه دوستان خالی بود …. )
هنوزم که هنوزه با خودم میگم این ما بودیم که این همه مهمون رو راه انداختیم ….؟!!
خلاصه رسیدیم به سیزده بدر و با کل فامیل توی خونه باغ یکی از اقوام جمع شدیم … و بعدش هم دیگه هر کی برگشت خونه و شهر خودش …
حالا همه اینا رو گفتم که بگم توی این چند روز من و آقای همسر درس و مشق و تعطیل کرده بودیم و بعدش رسیدیم به قسمت چه کنم چه کنم ماجرا ….!
و اینکه توی این چند روز حسابی مشغول انجام پروژه های نوروزی اساتید بودیم ….و هر چی خوشی کردیم از تو چشمون در اومد !!!! ولی خوب دیگه همه میدونن روی درس خوندن توی نوروز نمیشه حساب باز کرد !
****************
سر آغاز جشن نوروز، روز نخست ماه فروردین (روز اورمزد) است و چون برخلاف سایر جشنها برابری نام ماه و روز را به دوش نمیکشد ، بر سایر جشنهای ایران باستان برتری دارد. در مورد پیدایی این جشن افسانههای بسیار است، اما آنچه به آن جنبهی راز وارگی میبخشد…
، آیینهای بسیاری است که روزهای قبل و بعد از آن انجام میگیرد. اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز میشود ، حیرت انگیز نیست چرا که بینظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان ، نا آرامی را ریشهی آرامش و پریشانی را اساس سامان میدانستند و چه بسا که در پارهای از مراسم نوروزی ، آنها را به عمد بوجود میآوردند ، چنان که در رسم باز گشت…
مردگان (از ۲۶ اسفند تا ۵ فروردین) چون عقیده داشتند که فروهرها یا ارواح درگذشتگان باز میگردند ، افرادی با صورتکهای سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت میپرداختند و بدینگونه فاصلهی میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم میریختند و قانون و نظم یک ساله را محو میکردند.
باز ماندهی این رسم ، آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت. از دیگر آشفتگیهای ساختگی ، رسم میر نوروزی ، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در این رسم به قصد تفریح کسی را از طبقههای پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر میگزیدند و سلطان موقت بر طبق قواعدی اگر فرمانهای بیجا صادر میکرد ، از مقام امیری بر کنار میشد. حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی گوشهی چشمی دارد: سخن در پرده میگویم ، چو گل از غنچه بیرونای که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی. خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو میشد. در بعضی از نقاط ایران رسم بود که حتا خانهها را رنگ آمیزی میکردند و اگر میسر نمیشد ، دست کم همان اتاقی که هفت سین را در آن میچیدند ، سفید میشد.
اثاثیهی کهنه را به دور میریختند و نو به جایش میخریدند و در آن میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگیها و اندوههای یک ساله بود واجب میدانستند. ظرفهای مسین را به رویگران میسپردند. نقرهها را جلا میدادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک میکردند.
فرش و گلیمها را غاز تیرگیهای یک ساله میزدودند و بر آن باور بودند که ارواح مردگان ، فروهرها (ریشهی کلمهی فروردین) در این روزها به خانه و کاشانهی خود باز میگردند ، اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال میشوند و برای باز ماندگان خود دعا میفرستند و اگر نه ، غمگین و افسرده باز میگردند. از این رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشک و عنبر میسوزاندند و شمع و چراغ میافروختند. در بعضی نقاط ایران رسم است که زنها شب آخرین جمعهی سال بهترین غذا را میپختند و بر گور درگذشتگان میپاشیدند و روز پیش از نوروز را که همان عرفه یا علفه و یا به قولی بی بی حور باشد ، به خانهای که در طول سال در گذشتهای داشت به پُر سه میرفتند و دعا میفرستادند و میگفتند که برای مرده عید گرفته اند.
در گیر و دار خانه تکانی و از ۲۰ روز به روز عید مانده سبزه سبز میکردند. ایرانیان باستان دانهها را که عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبیا ، عدس ، ارزن ، نخود ، کنجد ، باقلا ، کاجیله ، ذرت ، و ماش به شمارهی هفت- نماد هفت امشاسپند – یا دوازده شمارهی مقدس برجها در ستونهایی از خشت خام بر میآوردند و بالیدن هر یک را به فال نیک میگرفتند و بر آن بودند که آن دانه در سال نو موجب برکت و باروری خواهد بود. خانوادهها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (= اندیشهی نیک) ، هوخت (= گفتار نیک) و هوو.رشت (کردار نیک) سبز میکردند و فروهر نیاکان را موجب بالندگی و رشد آنها میدانستند.
چهار شنبه سوری که از دو کلمهی چهارشنبه منظور آخرین چهارشنبهی سال و سوری که همان سوریک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای چهارشنبهی سرخ ، مقدمهی جدی جشن نوروز بود. در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند را به یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیه میکردند. بازار در این شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک میدید.
غروب هنگام بوتهها را به تعداد هفت یا سه (نماد سه منش نیک) روی هم میگذاشتند و خورشید که به تمامی پنهان میشد ، آن را بر میافروختند تا آتش سر به فلک کشیده جانشین خورشید شود. در بعضی نقاط ایران برای شگون ، وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو ، لحاف و لباسهای کهنه را میسوزاندند. آتش میتوانست در بیابانها و رهگذرها و یا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله میکشید از رویش میپریدندو ترانههایی که در همهی آنها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکیزگی بود ، میخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمیکردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی جمع میکرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند ، سر ِ نخستین چهار راه میریخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه که میپرسیدند: “کیست؟” میگفت: “منم.” – ” از کجا میآیی؟” – “از عروسی… ” – “چه آوردهای؟” – “تندرستی…”
شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان میرفتند و از روی روزنهی بالای اتاق (روزنهی بخاری) شال درازی را به درون میانداختند. صاحب خانه میبایست هدیهای در شال بگذارد. شهریار در بند ۲۷ منظومهی حیدر بابا به آیین شال اندازی و در بند ۲۸ به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد: برگردان بند ۲۷: عید بود و مرغ شب آواز میخواند دختر نامزد شده برای داماد ، جوراب نقشین میبافت… و هر کس شال خود را از دریچهای آویزان میکرد وه… که چه رسم زیبایی است رسم شال اندازی هدیه عیدی بستن به شال داماد…
برگردان بند ۲۸ من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم شتابان به طرف خانهی غلام (پسر خالهام) رفتم ، و شال را آویزان کردم… فاطمه خالهام جورابی به شال من بست “خانم ننهام” را به یاد آورد و گریه کرد… شهریار در توضیح این رسم میگوید: “در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمیبایست در مراسم عید شرکت میکردیم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دویدم.
” از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بودو آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند. مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی که نماد گذار از مشکل بود میایستادند و کلیدی را که نماد گشایش بود ، زیر پا میگذاشتند. نیت میکردند و به گوش میایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت خود میدانستند. آنها در واقع از فروهرها میخواستند که بستگی کارشان را با کلیدی که زیر پا داشتند ، بگشایند. قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها… زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانهی خوراک و خوردن بود.
ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون میگذاشتند تا از این میهمانان تازه رسیدهی آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیر محسوس اند ، کسانی هم که برای قاشق زنی میرفتند ، سعی میکردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر میدانستند ، دریافتشان را خوش یُمن میپنداشتند.
اما اصیل ترین پیک نوروزی سفرهی هفت سین بود که به شمارهی هفت امشاسپند از عدد هفت مایه میگرفت. دکتر بهرام فره وشی در جهان فروری مبنای هفت سین را چیدن هفت سینی یا هفت قاب بر خوان نوروزی میداند که به آن هفت سینی میگفتند و بعدها با حذف (یای) نسنت به صورت هفت سین در آمد.
او عقیده دارد که هنوز هم در بعضی از روستاهای ایران این سفره را ، سفرهی هفت سینی میگویند. چیزهای روی سفره عبارت بود از آب و سبزه ، نماد روشنایی و افزونی ، آتشدان ، نماد پایداری نور و گرما که بعدها به شمع و چراغ مبدل شد ، شیر نماد نوزایی و رستاخیز و تولد دوباره ، تخم مرغ نماد نژاد و نطفه ، آیینه نماد شفافیت و صفا ، سنجد نماد دلدادگی و زایش و باروری ، سیب نماد رازوارگی عشق ، انار نماد تقدس ، سکههای تازه ضرب نماد برکت و دارندگی ، ماهی نماد برج سپری شدهی اسفند ، حوت (= ماهی) ، نارنج نماد گوی زمین ، گل بید مشک که گل ویژهی اسفند ماه است ، نماد امشاسپند سپندار مز و گلاب که باز ماندهی رسم آبریزان یا آبپاشان است ( بر مبنای اشارهی ابو ریحان بیرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاکستر آن آلوده میشود و لذا آب پاشیدن به یکد یگر نماد پاکیزگی از آن آلایش است. )
نان پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنیر ، شکر ، بَرسَم (= شاخههایی از درخت مقدس انار ، بید ، زیتون ، انجیر در دستههای سه ، هفت یا دوازده تایی) و کتاب مقدس. بعضی از مؤمنان مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام میدانستند چنانکههاتف اصفهانی میگوید: نسیم صبح عنبر بیز شد ، بر تودهی غبرا زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا همایون روز نوروز است امروز و به فیروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا بد نیست اشاره شود که در زمان شاهی ِ فتحعلیشاه قاجار و به فرمان او دستور داده بودند که شاعران به جای مدح ، حقیقت گویی کنند. شاعری با تکیه بر این فرمان شعر زیر را سرود و آن را در حضور شاه خواند و صلهی قابل توجهی هم دریافت نمود !
مگر دارا و یا خسرو ست این شاه بدین جاه و بدین جاه و بدین جاه ز کیخسرو بسی افتاده او پیش بدین ریش و بدین ریش و بدین ریش ز جاهش مُلک کیخسرو خراب است ز ریشش ریشهی ایران در آب است در پایان با آرزوی سالی خجسته با ترجمهی شعری از ابونواس شاعر اهوازی نوشتار را به انجام میبریم: مگر نمیبینی که ؛ خورشید به برج بره اندر شده و اندازهی زمانه برابر گردیده؟ مگر نمیبینی که ؛ مرغان پس از زبان گرفتگی به آواز خوانی پرداختهاند؟ مگر نمیبینی که ؛ زمین از پارچههای رنگین گیاهان جامه بر تن کرده؟ پس بر نوشدن زمانه شاد کام میباش …
*************
با نام خدا انشا خود را شروع می کنم؛ موضوع انشا عید نوروز، هر سال نزدیک نوروز حال و هوای دوستان و اطرافیان عوض میشود و به خاطر خانه تکانی و آماده شدن برای نوروز جنب و جوش زیادی دارند و در خیابان مردم را میبینیم که با کیسه های خرید عید به سمت خانه در حرکت اند و یا ویترین مغازه ها را تماشا میکنن و معمولا خانواده های کوچک بصورت دسته جمعی به خرید می روند و پدر دست بچه ها را میگیرد و با هم حرکت میکنند که صحنه های زیبایی است.
نزدیک سال تحویل همه لباسهای نو به تن میکنیم و برای فرارسیدن سال نو لحظه شماری میکنیم و در آخرین دقایق همراه خانواده در کنار سفره ی هفت سین می نشینیم و پدر معمولا قرآن میخواند و همه سعی دارند ثانیه های شروع سال را در حال ذکر و دعا باشند.
وقتی که سال تحویل میشود روبوسی میکنیم و سال نو را به همدیگر تبریک میگوییم و لحظات شادی به وجود می آید.
در تعطیلات به دیدن فامیل و دوستان میرویم و معمولا کوچک تر ها اول به دیدن بزرگترها میروند و بعد از آن بزرگتر ها در فرصت مناسب به بازدید کوچک تر ها میروند و این رسم خیلی خوب است ٬ چون هم دید و بازدید انجام میشود و هم آداب و رسوم احترام به بزرگتر زنده نگه داشته میشود.
در نوروز همه بوی تازگی میدهند و مخصوصا پسر بچه ها خیلی مواظب اند که شلوار و لباس عیدشان کثیف و خاکی نشود.
ما باید در تعطیلات به مرور درسهایی که در طول سال خوانده ایم بپردازیم چون ممکن است این تعطیلات باعث شود آنها را فراموش کنیم. با این کار برای امتحانات آخر سال هم آماده میشویم و تابستان خوبی خواهیم داشت.
ما خیلی تعطیلات نوروز را دوست داریم برای اینکه معمولا از بزرگ تر ها عیدی میگیریم و پسر عمو و پسر خاله و دای و پسر عمه هایمان را بیشتر میبینیم.
بعضی ها در نوروز به مسافرت میروند که این کار خیلی خوب است ولی باید مواظب باشیم در هنگام رانندگی تند نرویم و سرعت مناسب داشته باشیم چون ممکن است تصادف بشود و اتفاقی برای ما و دیگران بیفتد و تعطیلاتمان خراب شود.
در روز سیزده به در به طبیعت میرویم و روز خوبی را میگذرانیم ٬ من همیشه دوست دارم روز بعد از سیزده به در هم تعطیل باشد تا بتوانم برای رفتن به مدرسه آماده شوم.
ما نباید در این روز طبیعت را آلوده کنیم و شاخه های درختان را بشکنیم و یا آتش بزنیم.
وقتی تعطیلات تمام میشود٬ باز هم باید به مدرسه برویم و درس بخوانیم تا بتوانیم در آخر سال نمره های خوبی بگیریم و در آینده شغل مناسبی داشته باشیم.
****************
ن مثل نوروز، نخستین روز بهار. در این روز، طبیعت، از خوابی طولانی برمی خیزد و کار و بار حیاتیِ خویشتن را از نو آغاز می کند .نوروز، روزی ست نو؛ روز، روز همان روشنی ست. پس نوروز، یعنی تابش آفتابی تازه در زندگی و سرزندگی نو به نوی انسان و جهان.نوروز، نخستین روز بهار هم هست. در این روز، طبیعت، از خوابی طولانی برمی خیزد و کار و بار حیاتیِ خویشتن را از نو آغاز می کند و سال آغاز می شود که یعنی این ایرانیان اند که هر سال، بیداری طبیعت و شروع تازه ی زندگی را جشن می گیرند. جشنی که در آن، از دیرباز، روشنی و زیبایی و زندگی را ستوده و نوروز را جشن گرفته اند.
در آستانه ی نوروز، خانه تکانی می کنیم و هم زمان، دل خود را نیز از کینه ها پاک کرده و آماده می شویم تا در فصلی تازه، بر شاخه های زندگانی ، عشق و مهر و مهرانگیزی، جوانه بزنیم و به شکوفایی بنشینیم.
نوروز لبخند خداوند بر لبان طبیعت است و آن گاه که خداوند به زندگی لبخند می زند، گل لبخند بر لبان جهان هم می شکفد.
نوروز، یادآور آن است که ما مدام باید جان و جامه و جامعه ی خود را پاک و شاد و سرشار از انرژی ناپیداکرانه ی الهی نگه داریم.
نوروز، یادآور اهمیتِ دیدن و توجه کردن ست.
نوروز، آغاز فصلِ تفرج و تماشاست. چشم ها را بازکنیم و زیبایی ها را ببینیم. گوش ها را باز کنیم و آواز پرنده ها را بشنویم. دل ها را باز کنیم و دوست بداریم. روز، نو می شود. سال، نو می شود. طبیعت، نو می شود. مبادا که ما کهنه بمانیم. مبادا که ما محروم بمانیم. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده است: « در زندگی شما، روزهایی هست که نفس خداوند بر شما می دمد. خود را در معرض نفس های پاک قراردهید. مبادا از آن روبگردانید!»
این نفس های پاک خداست که بر آدم و عالم می دمد. دارد طبیعت از نو آغاز می شود. سال دارد از نو آغاز می شود. روز نو دارد آغاز می شود. نوروز دارد از راه می رسد؛ لبالب از بشارت و طراوت و تازگی و تناوری
**************
انشا در مورد عید نوروز برای کودکان
اواخر زمستان است و در بین مردم جنب و جوش زیادی به وجود آمده است، خانه تکانی ها شروع شده و همه ما خودمان را برای رسیدن سال جدید و عید نوروز آماده می کنیم. طبیعت هم مثل ما که با آمدن عید لباس نو می پوشیم در حال عوض کردن لباس خودش است.
نوروز اولین روز فصل بهار است، در این روز همه ما ایرانی ها که از قبل خانه های خود را خانه تکانی کرده ایم منتظر آمدن مهمان های خود هستیم.
من خیلی عید نوروز را دوست دارم، ما مراسم عید نوروز را با نشستن دور سفره هفت سین قشنگی شروع می کنیم و تحویل سال را در کنار هم جشن می گیریم.
مهمانی رفتن و مهمان آمدن یکی از سنت های مهم عید نوروز است. ما هنگام مهمانی رفتن ابتدا به دیدن بزرگترهای فامیل می رویم و پدربزرگ و مادربزرگ از همه مهم تر هستند. در اولین روز عید همه فامیل ما در آن جا جمع می شوند.
اما به نظر من بهترین رسم در عید نوروز عیدی دادن بزرگ ترها به ما کوچک ترها است، من هر سال عیدی هایم را در قلک جمع می کنم و مادرم بعد از عید با پول های خودم یکی از چیزهایی که خیلی دوست دارم را برایم می خرد.
بسیاری از ما در تعطیلات عید نوروز به مسافرت می رویم، مسافرت بسیار لذت بخش و خوب است، ما بعضی از سال ها با ماشین خودمان به سفر می رویم و بسیار مراقب هستیم که هنگام رانندگی با پدر صحبت نکنیم و حواس او را پرت نکنیم تا اتفاقی برای ما یا دیگران رخ ندهد.
یکی از روزهای مهم عید نوروز سیزده به در است که بسیاری از ایرانی ها سعی می کنند این روز را در دل طبیعت بگذرانند، اگرچه باید دقت کنیم که طبیعت را آلوده نکنیم، شاخه های درختان را نشکنیم و خدای نکرده آتش سوزی راه نیندازیم. من و پدر و مادرم همیشه قبل از بازگشت به خانه زباله های خود را از طبیعت جمع می کنیم.
یکی از آرزوهای بزرگ من این است که فردای سیزده به در تعطیل باشد چون معمولا روز سیزده به در آنقدر بازی کرده ام که تمام بدنم تا چند روز درد می کند!
***************
انشا ادبی در مورد عید نوروز
به زودی رخدادی عظیم در پیش است، حادثه ای به عمق یک تاریخ و به وسعت یک ایران. به زودی نوروز با گام های خرامان و عطر دل انگیز بهاری اش از راه می رسد. نوروز می آید تا با لبخندش قلب های تک تک ما را به تپش بیندازد، هر کوی و برزنی را گل باران کند و به هر ایرانی نوید عشق و شادی و تازه شدن بدهد.
نوروز پیام بهار است، به منتظرانی که در انتظار رویش، خسته و ناامید نشسته اند … به فرسودگانی که دست از رشد و تکاپو برداشته اند … به زمین خوردگانی که تنها به یک تلنگر برای بلند شدن و آغازی دوباره نیاز دارند …. نوروز نوید روزهای نو، انگیزه نو، مسیری نو و زندگی نو می دهد و رمز و راز شکفتن را به تک تک ما می آموزد.
نوروز با ساز و دهل، قرآن و صلوات، حافظ و هفت سین و با یک بغل عشق و شادمانی از راه می رسد، به ما صله رحم، شیوه محبت کردن و سرور را یاد می دهد و با تعظیم به طبیعت به پایان خودش نزدیک می شود، نوروز می رود اما نو شدن را در فکر و کلام و قلب های ما به یادگار می گذارد تا سالی نو را به بهترین شکل ممکن آغاز کنیم.
و باز …. هوا عطر تازگی می دهد، همان بوی آشنایی که هر سال، حوالی همین روزها به مشام می رسد و مادر به رسم هر ماه اسفند در تکاپوی تکان دادن خانه است!
مادر معتقد است چهارشنبه سوری هرگز نباید خانه اش را نامرتب و آب و جارو نکرده ببیند و الحق که هرسال جانانه بر سر اعتقادش ایستاده است.
***************