انشا جدید و غم انگیز درباره کودکان یتیم
کودکان بی سرپرست ( کودکان یتیم )
مثال : (( پدرام که شش سال دارد والدینش را در یک تصادف از دست داده و با مادربزرگش زندگی می کند ، مادر بزرگ می گوید در خانه ی ما همه به آه و دل او هستیم و هر چه می خواهد برایش فراهم می کنیم تا احساس دلتنگی نکند اما او خیلی عصبانی است ، جیغ می کشد و حال و هوای پدر و مادرش را می کند و… ))
توصیه های روانشناس
* از آنجایی که این کودکان ، اغلب با خانواده های پدری یا مادریشان زندگی می کنند موارد زیر قابل پیش بینی است :
* برخی خانواده ها شامل مادربزرگ ، پدربزرگ ، عموها ، عمه ها ، دایی هاو خاله ها که کودک با آنها زندگی میکند به استناد این تفکر که کودک چون والدینش را از دست داده است و احساس تنهایی و غریبی می کند پس باید با برآورده کردن تمام نیاز های او این خلاء را پر نمایند متاسفانه کودکی لوس و پرتوقع تربیت کرده که انتظار دارد هر چه هر موقع بخواهد همه باید مطیع و فرمان بردار او باشند و اگر به این درخواست های غیرمنطقی او پاسخ ندهد عصبی شده ، سر و صدا می کند ، سرش را به دیوار می کوبد ، اشیاء را پرت می کند و…. پس به این بزرگواران توصیه می شود اگر می خواهند به او کمک کنند باید نیازهایش را در حد طبیعی برآورده کرده ، در مقابل خواسته های غیرمنطقی اش قاطعانه رفتار نمایند و تسلیم نشوند.
* در برخی از این خانواده ها اوضاع روانی و تربیتی مساعد نبوده جر و بحث ها و سر و صداهای فراوانی وجود دارد که میتواند الگوی منفی محسوب شده ، سلامت روانی کودک را تهدید نماید.
مثلا برخی از اعضا شدیدا به کودک نزدیک شده ، از او حمایت افراطی می کنند یعنی هر چه بخواهد برایش فراهم می کنند و همیشه تسلیم او هستند و از طرفی برخی او را نصیحت کرده و تذکر می دهند.
با این رفتارها کودک دچار تعارض الگویی می شود که توصیه می گردد حداقل ، زمان هایی که جر و بحث در جریان است کودک را از محیط دور کرده ، به محل امن و ساکتی انتقال دهید.
در مورد کودکانی که یکی از والدینشان را از دست داده اند نیز باید گفت آنها اغلب به همراه پدر یا مادرشان با خانواده پدری یا مادری زندگی می کنند که عموما پدر یا مادر جهت تامین نیازهای اولیه فرزندشان مجبورند به سختی کار کنند در نتیجه بار مسئولیت کودک در حیطه ی مسایل تربیتی و آموزشی برعهده ی پدر بزرگ و مادربزرگ است یا در مورد والدی که بعد از مدتی تصمیم می گیرد ازدواج کند و نمیتواند فرزندش را با خودش ببرد باز هم این بار سنگین تربیت برعهده ی مادر بزرگ و پدر بزرگ خواهد بود.
توصیه ی اساسی به والدین این است که ارتباط عاطفی خود را با کودک حفظ کرده ، تمام مسئولیت ها را برعهده والدین خود نگذارند . به پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها نیز توصیه میش ود تمام مسئولیت های کودک را برعهده نگیرند و به گونه ای عمل کنند که پدر یا مادر کودک نیز احساس مسئولیت نمایند و سعی کنند به این سوال پاسخ دهند که تا چه زمانی میتوانند این بار را به دوش بکشند؟
******************
نامه یک کودک یتیم درباره پدرش (+عکس)
مربی یکی از کلاسهای خیریه امام هادی(ع) برای ایتام ، دی ماه امسال در طرحی ابتکاری به بچه ها گفت کسانی که مایلند نامه ای ادبی برای کسی که دوستش دارند بنویسند. برخی از نامه ها فوق العاده بود و حاکی از درک بالا و احساس انسانی قوی موجود در روح کودکان داشت. نامه زیر یکی از آن نامه هاست. این متن دارای برخی غلطهای املایی است که به جهت حفظ امانت اصل نامه به همراه تایپ شده آن را مشاهده می فرمایید. قابل ذکر است که کلاسهای مهتاب از فروردین 1394 با کمک مربیان دلسوز و متخصص و در راستای آموزش و تربیت فرشته های تحت پوشش موسسه آغاز شده است.
به نام آن کسی که جهان مال اوست
موضوع: پدرجانم
سلام بچه ها خوبید. امیدوارم که حالتان خوب باشد. بچه ها من می خواهم درباره پدرم حرف بزنم.
بچه ها قدر پدرهایتان را بدانید البته کسانی که پدر دارند. من همیشه آرزو داشتم که پدرم کنار خانواده ام بود.
بچه ها پدر من آپانتیس داشت و مرد. من وقتی که پدرم مرد دیدمش آنقدر دلم گرفته بود که آروم نمی شدم. من پدرم را خیلی دوست دارم.
من شب های جمعه برای روح همه ی پدرهایی که از دنیا رفتند و همین طور پدر خودم صلوات و قرآن ختم می کنم. من خیلی دلم برای پدرم تنگ شده بعضی وقتا آن قدر دلم برای پدرم تنگ می شود که نمی تونم جلوی خودم را بگیرم. یادش بخیر وقتی پدرم زنده بود با هم می رفتیم ماهی گیری می رفتیم تو باغ ها خیلی دلم برای پدرم تنگ شده.
پدر من یک شکارچی بود. اون یک اسب داشت. یک بار یادمه که من را اسب سوار کرده بود من آنقدر می ترسیدم که همش جیق می زدم. وای به حال ما بی پدران وقتی بچه های دیگر را می بینم که به پدرشان می گن بابا جان این رو بخر آن را بخر آن قدر دلم می گیرد که کم کم گریه ام می گیرد.
خوشا به حال کسانی که پدر دارند. من پدرم را دوست دارم وای به حال ما که سال ها در یتیم خانه زندگی می کنیم. دست شان هم درد نکند که ما را این جا راه داده اند. ما اینجا آمدیم تا درس بخوانیم. امیدواریم که همه ی دانش آموزان دنیا قبول شوند و همین طور خواهرهایم و برادرم. من دوست دارم وقتی بزرگ شدم دکتر آپانتیس شوم.