وقتی که تنگ غروب بارون به شیشه می زنه!
همه غصه های دنیا توی سینه ی منه!
توی قطره های بارون، میشکنه بغض صدام!
دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمیخوام!
پشت این پنجره میشینمُ آواز میخونم!
منتظر واسه رسیدنت تو بارون می مونم!
زیر بارون انتظار رنگ تازه ای داره!
منم عاشق ترم انگار، وقتی بارون می باره!
بعضی وقتا که میای سر روی شونم می زاری!
تموم غصه ها رو از دل من بر می داری!
اما این فقط یه خوابه، خواب پشت پنجره!
وقت بیداری بازم غم میشینه تو حنجره!
غم میشینه تو حنجره