از گاهی واسه آروم شدن باید بغض کرد ، یه گوشه نشست و بلند بلند سیگار کشید !!!
.


.
باشی یا نباشی زندگی میگذرد !
اگر باشی با تو
اگر نباشی با سیگار …
.
.
مرا به تختم ببندید و سیگاری برایم روشن کنید و تنهایم بگذارید …
هرچقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید …
من دارم او را ترک میکنم !!!
.

.
بعضی ها درد می کشند
بعضی ها سیگار
من سیگار را با درد می کشم …
.

.
همیشه دو نخِ آخر سیگارت رو پشت به پشت بکش تا سیگارِ آخر زیاد تنهایی نکشه …
.

.
سیگار هم نشدیم که ترک کردنمون سخت باشه …
.

.
سیگاری که از اول بد میسوزه تا آخرش طعم بدی میده ، از کشیدنش زجر میکشی ولی دلت نمیاد خاموشش کنی …
این قضیه عجیب منو یاد زندگی میندازه ..
.

.
وقتی تو نیستی هیچ دری به رویم باز نیست ، جز در پاکت سیگار !!!


.

.
ته سیگارهایم پوکه های خاطرات است که شلیک می کنم وسط مغزم …
می کشد مرا اما شاید تو را فراری دهم از ذهنم !!!
همه را خطا زدم …
پاکت بعدی ، خشابی دیگر …
.

.
وای از نیمه شبی که بیدار شوم ، تو را بخواهم و پاکت سیگارم خالی باشد …
.

.
عادت ندارم سیگارم را با آتش دیگران روشن کنم !
دلم با آتش دیگران سوخت برایم کافی بود …
.

.
به کبریت نیازی نیست
سیگار را بر لبم می گذارم و به دردهایم فکر میکنم ، خودش آتش می گیرد …
.

.
پرسید : چرا اینقدر سیگار ؟
گفتم : اولین بار توی مه دیده بودمش !!
.

.
این بار سیگار را بِکش از طرفی که میسوزد تا بدانی چه میکشم …
.

.
گاهی دوست دارم بدون پک زدن فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه میسوزد …
شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من ؛ شاید آخر قانع شدم !
.

.
سیاهی لبهایم از سیگار نیست
سیاه پوش هزار حرف نگفته است !
.

.
حس اون سیگار بدبختی رو دارم که همه جا حرف از ترک کردنشه …
.

.
هیچ قطاری از این اتاق نمی گذرد
من اینجا نشسته ام و با همین سیگار قطار می آفرینم
نمی شنوی ؟
سرم دارد سوت می کشد …
.

.
شمرده بودم
پنج سیگار راه بود تا خانه ی تو
سیگار پشت سیگار ، کوچه به کوچه
می گردم و نمی رسم …
.

.
دوستی گفت :
به آتش میکشی پولت را برای سیگار ؟
گفتم : پولم !؟!؟!
من خودم را به آتش کشیده ام برای او …
.

.
سیگار یه درس خوبی به من داد :
به پای کسی بسوز که نفسشو خرجت کنه …
.

.
زندگی مثل سیگار است ، روشن که شد ، بکشی یا نکشی ، تا انتها می سـوزد !
.

.
خواستم با یکی درد دل کنم ، اول ازش پرسیدم سیگار داری ؟
گفت میخوای بکشی ؟
گفتم نه تو بکش تا طاقت حرفامو داشته باشی …
.

.
نه یک نخ … نه یک پاکت …
یک عمر هم که سیگار بکشم فایده ندارد !
تا خودم نسوزم دلم آرام نمی شود …
.

.
تو سیگار رو خاموش کن تا بگم
چطور میشه با گریه هم دود شد
چطور میشه با خنده هم زخم خورد
چطور میشه با عشق نابود شد …
.

.
تو کنار می کشی … من سیگار !!!
.

.
من دیوانه نیستم
من فقط یک جور خاص که دیگران نمیتوانند سیگارم را دوست دارم …
.

.
برایم سیگاری آتش بزن ؛ میان لب هایم بگذار و دور شو …
پر از باروتم !
.

.
بچه که بودم نقاشی میکشیدم
بزرگتر شدم از هیجان جیغ میکشیدم
فهمیدم چه خبره دور و برم ، درد کشیدم
حالا دیگه نه درد میکشم نه جیغ نه نقاشی !!!
سیگار میکشم …
.

.
امشب می خواهم ترکت کنم مثل سیگاری که هنوز یک “بسته اش” را در جیبم دارم …
.

.
شبی گفتم به سیگارم که از جانم چه می خواهی ؟
نوشت با خط دود خود به دردت میخورم گاهی
تو بر من مینهی آتش که درد خود کنی تسکین
من بیچاره میسوزم تو از حالم چه میدانی ؟
.

.
انگار آخرین سهم ما از هم همین سکوت اجباریست …
این سیگار که در دستانم هست دارد میسوزد و صدایش درنمیاید … مثل من …
.

.
هوای تو از دود سیگارم هم مضر تر است …
دود سیگار به سرفه ام می‌اندازد ؛ هوای تو به گریه ام !!!
.

.
من به پای عشق تو سوختم و تنها سیگار بود که برای پر کردن جایت به پای من می سوخت …
این را بدان تو نیز روزی خواهی سوخت …
درست مثل من و سیگارم !!!
.

.
سیگار می کشم تا دود کنم خیال بودنش را …
.

.
سیگار عشق نیست … آخرین پناه عاشق است …
.

.
بی خیال … دیگه خسته شدم !
یه سیگار روشن کردمو چشمامو بستمو خودمو سپردم به قایق شکسته ی سرنوشت …
به هرجا برد بدون منزل همون جاست …
.

.
یک فنجان قهوه پر
یک صندلی لهستانی نو که جیر جیر نمی کند
یک سیگار سالم روشن نشده
یه کافه روشن روشن
و ذهنی خالی از تو …
.

.
نخی سیگار ، پکی عمیق و لبخند تو رووی دیوار …
دود می شویم همه با هم امشب !