انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری

انشا درس اول صفحه ۲۰ پایه هفتم

انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری

انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری

انشا درس اول صفحه ۲۰ پایه هفتم

سایت گام با گام چندین انشا با موضوع فصل پاییز برا شما آماده کرده است

۱۱ انشا در مورد فصل پاییز

پاییز یا خَزان یکی از چهار فصل اقلیم متعدل است. در نیمکرهٔ شمالی با برج‌های میزان، عقرب و قوس؛ ماه‌های مهر، آبان و آذر برابر است.

پاییز از نظر ستاره‌شناختی بین دو نقطهٔ اعتدال پاییزی و انقلاب زمستانی است. از نظر گاهشماری هجری خورشیدی، در روز یکم مهر آغاز می‌شود و تا پایان آذر ادامه می‌یابد.

*************

انشا اول – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

در روز های آخر فصل تابستان هوای گرم با ما خداحافظی می کند و ما کمتر به تفریح و بازی می پردازیم و هوای سرد جایگزین آن می شود و بچه ها راهی مدرسه می شوند و خیلی زود روز های خوب را در مدرسه پشت سر می گذارند .

هنگامی که برگ درختان به رنگ زرد در می آیند و به زمین می ریزند ما متوجه شروع فصل پاییز می شویم و چه منظره ی زیبایی ساخته می شود که باد برگ ها را به صورت دسته جمعی به روی زمین می ریزد و صدای خش خش آن برگ ها دل هر آدمی را می لرزاند که با راه رفتن بر روی آن برگ ها بوجود می آید .

در فصل پاییز با سرد شدن هوا باید لباس های گرمی را تهیه کنیم تا از هر نوع مریضی دور بمانیم و اگر مریض شدیم در خانه استحرات کنیم و زودتر خوب بشویم تا از درس هایمان عقب نمانیم و یا نفر دیگری از ما این مریضی را نگیرد ، که مریضی حتی چند لحظه اش هم برای انسان بسیار سخت و تلخ می گذرد و زمان برای آدم نا سالم یک ثانیه اش هم نمی گذرد .

در فصل پاییز با این که روز ها کوتاه تر می شوند اما بجای آن شب های بلندتری داریم که می توانیم دور همی هایی را داشته باشیم و در کنار هم و با وجود گرمای زیاد لذت ببریم .

فصل پاییز هم مانند دیگر فصل ها خوبی هایی دارد و ما در این فصل میتوانیم مزه انار های ترش و شیرین را بچشیم و یا میوه های دیگری در این فصل وجود دارند که عبارت اند از : گلابی ، چغندر ، کدو حلوایی ، خرمالو ، زغاله اخته که ما با خوردن بعضی از آن ها با وجود هوای سرد پاییزی به بدن خود گرمای مضاعف می دهیم و باعث گرم نگه داشتن بدن خود می شویم .

 

بند نتیجه :

در فصل پاییز با وجود این که برگ های درختان فرو می ریزند و در فصل زمستان به نظر می رسد که نابود شده اند اما در فصل بهار دوباره زندگی خود را آغاز می کنند و ما باید نتیجه بگیریم که بعد از هر پایانی دوباره شروعی نو هست .

 

**************

انشا دوم – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

انشای احساسی درباره پاییز

پاییز همان فصلی اسـت کـه در آن برگ درختان می‌ریزند ودر زیر پای رهگذران بی‌تفاوت خش خش میکنند. پاییز شاید همان فصل غفلت اسـت و رخوت شاید هم نه فصل هوشیاری و تدبر اسـت؛ چـه فرقی میکند کـه در پاییز خواب باشی یا بیدار مهم آن اسـت کـه پاییز کار خودش را میکند.

 

بـه دقت و حوصله دست بکار آراستن می شود؛ آراستن درخت‌ها، شهر‌ها، باغ‌ها و زمین بـه زرد و سرخ و قهوه‌ای برگ‌ها؛ بـه قطرات گاه نم نم و گاه شرشر باران و بـه باد کـه می‌وزد. پاییز همان فصل دل انگیزی اسـت کـه گاه رویایی‌اش می خوانند همان فصلی کـه می توانی در آن ساعت‌ها از پنجره اتاق بـه درخت روبروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی.

انشای احساسی درباره پاییز

پاییز همان دل انگیزانه ایست کـه گاه هوس می کنی زیر بارانش بی روسری در کوچه قدم بزنی تا موهایت خیس شوند. پاییز همان مادر رقص خرامان برگ‌هاست کـه بـه ناز و عشوه تمام چرخ زنان از آسمان بر سرت می‌بارند، و تـو سریعتر می روی تا زیر برگ‌هایش برسی و با خودت بگویی این یکی بـه افتخار مـن افتاد. پاییز همان موسیقی خوش خش خش برگ‌هاست.

همان برگ‌های خرامان کـه اینبار هوس می کنی کفشهایت را در آوری تا موسیقی هبوط برگ‌ها پاهایت را قلقلک کند. پاییز همان فصل درختان لخت خرمالو اسـت کـه سرخی خرمالوهایش ر ا بـه همه ی عرضه می‌دارد.  همان فصل قاصدک‌های شیطون کـه برایت خبر می‌آورند، خبر‌های خوش، خبرهایی کـه هیچوقت نمیرسند وتو بازهم آنها را بر می‌داری و فوت میکنی.

و با نگاهت تعقیبشان می کنی تا در آبی ابری آسمان پاییز گم شوند. آه عجب این پاییز برگ زیر هزار رنگ خوش می نشیند در چشم و خیال مـن …  و مـن از ورای سفیدی دیوار‌های اتاقم همه ی را، همه ی را خوب خوب می دانم؛ دیگر جاده‌های پاییز را از حفظ شده‌ام.

 

****************

انشا سوم – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

انشای توصیفی در مورد پاییز

فصل پاییز چو آغاز شود / همه ی جا مدرسه‌ها باز شود

چون کـه پاییز بـه اتمام آید / فصل زیبای زمستان آید

چون زمستان گذرد عید شود / فصل تابیدن خورشید شود

 

پاییز فصل قشنگی اسـت. در پاییز برگ درختان زرد میشود. در روز اول پاییز که اول مهرماه اسـت مـا بـه مدرسه میرویم و همکلاسی‌های خودرا میبینیم. پاییز فصل تلاش بیشتر دانش‌آموزان اسـت. در پاییز روزها کوتاه‌تر و شب‌ها بلندتر می شود. از میوه‌های پاییز انار و نارنگی اسـت. در پاییز برگ درختان می‌ریزد و هنگامیکه مـا بر روی آنها راه میرویم صدای خش‌خش می دهند.

 

در پاییز هوا سرد می شود و اگر مراقب نباشیم سرما می خوریم. در پاییز باد میوزد و باران می‌بارد. ماه‌های پاییز مهر، آبان و آذر هستند. پاییز فصلی اسـت کـه در آن برگ‌های درختان بـه زردی می‌گرایند اما بعضی از برگ‌ها هم در راه زرد شدن گاه قرمز و قهوه‌ای میشوند. تعداد زیادی از میوه‌ها در فصل پاییز می رسند.

 

اناره ساوه، خربزه، سیب، پرتقال، بـه، سنجد و… در فصل پاییز تعداد زیادی از پرندگان بـه مناطق گرمسیر مهاجرت می کنند. در فصل پاییز کشاورزان زمینها را شخم زده ودر آن محصولاتی مانند گندم و جو می‌کارند. در فصل پاییز روزها کوتاهتر می شود و شب ها طولانی می گردد.

 

***********************

انشا چهارم – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

انشای داستانی در مورد پاییز

ای نام تـو بهترین سر آغاز / بی نام تـو نامه کی کنم باز. خداوندا امروز نیز همانند دوران دبستانم پاییزت زیباست، آسمانش صاف و خورشیدش خندان اسـت، هوایش لطیف و شب‌هایش دلپذیر اسـت. در آن دوران شب‌های پاییز می‌نشستم و قصه خواندم و با ذهن خیال پرداز خود صحنه‌های داستان را در جلو چشم خود مجسم می‌ساختم و دنیای درونم را پر از شیرینی و زیبایی می‌ساختم.

 

خداوندا خداوندا ای خداوند پیامبران و برگزیدگان و ای خداوند ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب! رویم از خجلت زرد اسـت اما هرگز این زردی رویم رابا زردی پاییز تشبیه نمیکنم کـه پاییز زیباست و آن فصل خداست و زردی آن از فضل خداست کـه زردی پاییز پختگی و کمال اسـت و زردی پاییز جلوه دیگری از جمال اسـت. راستی در پاییز بود غروب سرد یکی از روزهای سرد پاییز کـه دهقان فداکار همان ریزعلی خواجوی لباسش را کند.

انشای داستانی در مورد پاییز

و آتش زد و جان مسافران را نجات داد ریزعلی هنوز زنده اسـت خداوند نگهدارش باشد ریزعلی لباسش را دوست داشت اما کند چون خطر بزرگی در پیش بود راستی وقت آن نرسیده کـه مـن و تـو نیز لباسها را بکنیم و آتش بزنیم و رهاگردیم؟

 

لباس های تعلق را می گویم و تعلق غیر از داشتن اسـت و می توان دارا بود اما تعلق نداشت و میشود ندار بود اما تعلق داشت. لباس های اسارت را میگویم زمین قیطریه و اختیاریه و بطلانیه و ظلمانیه و پوچلانیه و… را می گویم.

 

برجهای دوقلو و سه قلو وچهارقلو و… راستی زاییدن چندقلوها چقدر سخت اسـت پس چگونه می شود از آنها دل کند! تازه گرم نوشتن شده بودم دوستم از راه رسید و نگاهی بـه نوشته ام انداخت و قاه قاه خندید و گفت دوره قطار و ریزعلی گذشته اسـت و دوره چاق و چله‌هاست و دوره فضاپیماهاست و آن جنابان راکه می گویی هرگز نه وقت این را دارند کـه این چرندیات را بخوانند و بالفرض هم بخوانند وقعی بـه آن نخواهند گذاشت.

 

گفتم نمی دانم شاید حق با تـو باشد اما ذهن خیالباف مـن میگوید جوجه را آخر پاییز می‌شمارند و بعدش چله سختی در راه اسـت. اما تازه گرم نوشتن بودم سردم کردی مـن هم بـه تلافی چای داغی برات می‌ریزم تا لبت بسوزد تا درگرماگرم نوشتن ام لبت را بدوزی و از اسب اندیشه پایینم نکشی. راستی پاییز زیبا فصل قشنگم شاید دوباره با تـو حرف بزنم چون سینه ام هنوز خیلی پر اسـت و تا آن روز بـه صاحبت می‌سپارم.

 

***************

انشا پنجم – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

انشای ادبی در مورد پاییز

گر تـو بینی پاییز زیبا سرسری / غم بخور زیرا که خیری نبری

آیینه جمال اسـت این فصل خزان / بی تامل از فصل ثالث مگذری

 

فصل خزان در نزد کائنات مظهر غم و اندوه بوده و حتی شاعران نیز برای نمایش دادن اندوه در اشعار خود از نام پاییز یاد می‌نمایند. لیکن این فصل،فصل زیبایی اسـت. فصل ریزش نعمت‌های آسمانی می باشد و همان قطرات ریز باران اسـت که بـه تهذیب زمین می پردازد. نمایان شدن قوس قزح پس از باران نیز جلوه ای از جمال این فصل میباشد. کلمه برگ ریزان تنها مختص پاییز اسـت.

 

بدین معنا که دراین سه ماه درختان خودرا می‌تکانند و برگ‌های زرد و سرخ خودرا رها کرده و بر دامان زمین بـه امانت میگذارند و شاخه‌های خشک شان نیز لخت‌وار منتظر میمانند تا در فصل دیگر الماس‌های آسمانی در ماتم کمبود مکان نمانند و بر شاخه‌ های آنان قرار گیرند. این فصل رابا نام خش‌خش نیز می‌شناسیم. همان گونه که پا بر روی خاکهای ترک برداشته قدم میگذارد.

 

و موزیک زیبا می‌سازد صدای خش خش برگ‌ها نیز همین احساس را در دل مـا می‌نهد. این صدا پس از شنیدن بـه ماورای درون مـا می رود و روح مـا را تا آسمان‌ها بـه بالا می‌کشاند. پاییز را می توان فصل مهاجرت قلم داد کرد. بدین معنا که پرندگان دراین فصل از کاشانه خود رهایی جسته

 

ودر کرانه‌های آسمان بـه جست و خیز می پردازند تا لانه مناسب پیدا کنند. نظاره بر حرکات پرندگان در آسمان پاییز احساسی وصف ناشدنی در دل ایجاد می نماید. نکته اصلی این اسـت که پاییز در مقابل این همه ی زیبایی که در اختیار مـا میگذارد از مـا چیزی نمی خواهد جز این که بـه تفکر بنشینیم و بـه خدا نزدیک شویم.

 

***********

انشا ششم – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

پاییز را دوست دارم

پاییز را دوست دارم… بـه خاطر غریب و بی صدا آمدنش

بـه خاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش

بـه خاطر خش خش گوش نواز برگ هایش

بـه خاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش

بـه خاطر رفتن و رفتن… و خیس شدن زیر باران های پاییزی

بـه خاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها

بـه خاطر غروب های نارنجی و دلگیرش

بـه خاطر شب های سرد و طولانی اش

بـه خاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام

بـه خاطر بغض های سنگین انتظار

بـه خاطر اشک های بی صدایم

بـه خاطر سال ها خاطرات پاییزی ام

بـه خاطر غریبانه و بی صدا رفتنش

پاییز را دوست دارم، بـه خاطر خود پاییز

بدون دلیل دوست داشته باش، عاشق شو وچون پاییز رنگارنگ و رها زندگی کن.

پاییز را دوست دارم

 

*****************

انشا هفتم – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

پاییز را دوست ندارم زیرا …

پاییز سرد و غمگین رابا همه ی زیبایی های اسرار آمیزش انتظار نمیکشم ، مـن عاشق نورم و گرما … ای پاییز زیبا پر از خاطرات دلتنگی مـن انتظار آمدنت را نخواهم کشید…. پاییز بار دیگر از راه رسید. پاییز با همه ی ابرهای تیره اش کـه کشیده می شود روی آبی آسمان در بیشتر روزها شاید پاییز پر از باران هایی کـه یادت می آورند هزاران خاطره ایی راکه نباید یا شاید هم می بارند کـه یادت بیاورند تمامشان را …

 

مـن اما نمی دانم چرا این فصل بی نظیر دلم رابا خودش نمی‌برد. چرا انتظارش را نمی‌کشم هیچوقت چرا آمدنش دلم را تیره می کند. چرا این فصل پاییز پر از تحول حتی با تمام رنگ های برگ هایش هم نمیتواند دلم رابا خودش ببرد نمی دانم چرا دوست ندارم بدون چتر زیر باران راه بروم نمی دانم … نمی دانم چرا صدای خش خش برگ ها زیباترین موسیقی این روزهای مـن نمی‌شود.

آری پاییز کـه می‌آید خورشید از مـن رو بر می گرداند. گرمایش دیگر نوازشگر صورتم نیست چشم هایم سبزی برگ های درختان را هرروز بهانه میگیرند. آغوشم درختان خفته را نمی خواهد پاییز انگار می‌آید تا بسراید دلتنگی را. پاییز انگار می‌آید تا تمام شادمانی ها و آرزوهای لحظه سال تحویلت رابا باران هایش بشوید. و تحویل بادهای پاییزیش دهد. پاییز انگار می‌آید تا … پاییز کـه می آمد اما یک چیز مسلم بود.

و مـن همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران مـن تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات … پاییز خود انبوهی اسـت از حرف ها، حس ها و … پاییز کـه بر زبانت جاری می شود دل مخاطبت ضعف می رود برای حال و هوایش اصلا بدون آن کـه حرفی زده باشی او زیر باران های پاییز خیس خواهد شد و غم غریبی بر دلش خواهد نشست. برگ های ریخته بر زمین زیر پاهایش خرد خواهد شد جوری کـه تـو می توانی صدای خش خش برگ ها رابه وضوح بشنوی.

 

شاید نام پاییز راکه بیاوری او دیگر هیچ، هیچ چیز نشنود جز صدای نم نم باران کـه بوسه میزند بر بی رنگی شیشه، بر چتر هایی کـه دو عاشق زیر آنها پناه گرفته اند. بر مو های شاعری کـه میـــخواهد زیر باران بدون چتر قدم بردارد. نام پاییز راکه بیاوری ناخود آگاه کیف های رنگارنگ مدرسه کـه بر دوش دانش آموزان سوار شده اند، مقابل دیدگانت صف می‌کشند.

 

****************

انشا هشتم – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

متن توصیفی در مورد پاییز

تـو کوچه‌ های سرد پاییز / قدم‌ زدن چـه حالی می‌ده

حال و هوای سرد غم رو / بـه‌ هم‌ زدن چـه حالی می‌ده

تـو کوچه‌ های سرد پاییز / با برگ و باد می‌آم و می‌رم

دیگه بهم گیر می‌ ده کوچه / دلم می‌خواد می‌آم و می‌رم

تـو کوچه‌های سرد پاییز / کنار آتیش تـو گرمم

تـو قوم و خویش آفتابی / چـه‌ قد خوشم پیش تـو گرمم

تـو کوچه‌ ها سری بـه اشک و / بـه غم زدن چـه حالی می‌ده

تـو کوچه‌ های سرد پاییز / قدم‌ زدن چـه حالی می‌ده

وقتی پاییز می شود مدرسه ها باز میشوند و مـا بـه مدرسه میرویم٬ و دوستان قدیمی را میبینیم شاید دوستان جدید هم پیدا کنیم٬مـا هنوز در حال و هوای تابستان هستیم. وقتی معلم نخستین درس را می‌دهد و نخستین تکلیف رابه مـا می دهد کم کم باور میکنیم سال تحصیلی شروع شده. در پاییز هوا کم کم سرد میشود و با تغییر ساعت ناگهان روزها یک ساعت کوتاه می شوند و شب ها یک ساعت بلند تر می شوند.

در پاییز صدای غار غار کلاغها بیشتر بـه گوش می رسد و فکر کنم بـه این دلیل باشد کـه روزها کوتاه تر شده اند و مـا در حالی بـه خانه برمیگردیم کـه نزدیک غروب اسـت و کلاغها دوست دارند دراین موقع روز غار غار کنند. هیچکس فصل پاییز را جدی نمی‌گیرد٬وقتی پاییز میشود هیچکس انتظار زمستان را نمی‌کشد٬ اما وقتی زمستان می‌آید همه ی منتظر اند کـه سرما تمام شود و عید نوروز از راه برسد.

فصل پاییز فصلی اسـت کـه برگهای درختان زرد میشود و اگر یکی یکی نریزند٬مناظر زیبایی بـه وجود می‌آید. پاییز فصل کار و تلاش رفتگرهای پارک اسـت کـه برگهای خشک را جارو می کنند. با شروع پاییز زاویه تابش آفتاب کم کم تغییر می کند و وارد خانه می شود و خیلی خوب اسـت کـه در روزهای تعطیل نزدیک ظهر توی خانه در زیر آفتاب استراحت کنیم. پاییز فصل آمپول و شلغم اسـت ٬ فصل لیمو شیرین و نارنگی.

 

وقتی در پاییز بـه هندوانه نگاه میکنیم سردمان میشود. سیب قرمز و هلو پاییزه بـه مـا یاد آوری میکنند کـه لباس های زمستانی را از گوشه گنجه بیرون بیاوریم و یک تکانی بدهیم. پاییز فصل برف پاک کن و بخاری اسـت٬توی خیابان خیلی ها را میبینیم کـه لوله بخاری خریده اند و بطرف خانه در حال حرکت اند. مـن دوست ندارم در فصل پاییز زیاد از خانه بیرون بروم٬ دوست دارم درکنار خانواده تلویزیون تماشا کنم و تخمه گل آفتابگردان بشکنم.

 

و باهم صحبت کنیم و لبووی داغ بخوریم تا از دلگیر بودن پاییز کم کنیم. شبهای پاییز برای شبنشینی خیلی خوب اسـت ٬ اما باید زود بـه خانه برگردیم تا فردایش بتوانیم آسان از خواب بیدار شویم. در شبهای پاییز ستاره ها کمتر در آسمان دیده میشوند چون هوا طبق معمول ابری اسـت و آلودگی تابستان هنوز در هوا اسـت٬کـه بارانهای پاییزی آنرا تمیز میکند. پاییز فصل انار اسـت٬ فصل گردو و شیره انگور نیز هست.

 

در پاییز می‌توانیم برای صبحانه ارده شیره بخوریم. چون خیلی مقوی اسـت و مـا را گرم می کند. دراین فصل گندم ها جوانه می‌زنند و زمین های کشاورزی کـه در آن گندم کاشته اند سبز هستند. وقتی کـه باران پاییزی و برف زمستانی روی گندم زار ها میبارد٬آدم فکر میکند آنها از سرما یخ می زنند٬ ولی این اتفاق نمی افتد و آنها سالم می مانند ودر سال بعد خوشه های گندم می دهند.

 

در پاییز گنجشک ها با پر های پف کرده ودر دسته های سه تا پنج تایی روی شاخه های بید مینشینند. و همراه باد پاییزی تکان می‌خورند و سرشان توی لاک خودشان اسـت. مـا باید دراین فصل و مخصوصا فصل زمستان برای پرندگان دانه بریزیم تا آنها آسان تر بتوانند فصل سرما را سپری کنند. و با فرا رسیدن بهار جوجه های زیادی بیاورند. در پاییز باید مواظب باشیم کـه سرما نخوریم و از لباس های گرم استفاده کنیم.

 

و اگر بیمار شدیم در خانه بمانیم و استراحت کنیم تا زودتر خوب بشویم. آرزو می کنم در چهار فصل سال زندگی شـما بهاری باشد و همیشه آفتاب گرم امید در وجودتان تابستانی باشد. نتیجه گیری: در این جا انشایم را بـه اتمام می‌رسانم ودر آخر اینطور نتیجه گیری می‌کنم کـه فصل پاییز زمین را برای بهاری دیگر آماده می کند.

 

***************

انشا نهم – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

پاییز را توصیف کنید

پاییز فصلی اسـت کـه در آن برگ های درختان بـه زردی می گرایند، اما بعضی از برگ ها هم در راه زرد شدن گاه قرمز و قهوه ای می شوند. پاییز همان فصلی اسـت کـه در آن برگ درختان می ریزند ودر زیر پای رهگذران بی تفاوت خش خش می کنند. پاییز شاید همان فصل غفلت اسـت و رخوت شاید هم نه فصل هوشیاری و تدبر اسـت؛ چـه فرقی می کند کـه در پاییز خواب باشی یا بیدار مهم آن اسـت کـه پاییز کار خودش را می کند.

 

بـه دقت و حوصله دست بکار آراستن می شود؛ آراستن درخت ها ، شهر ها ، باغ ها و زمین بـه زرد و سرخ و قهوه ای برگ ها  بـه قطرات گاه نم نم و گاه شر شر باران و بـه باد کـه می وزد. پاییز همان فصل دل انگیزی اسـت کـه گاه رویایی اش می خوانند همان فصلی کـه می توانی در آن ساعت ها از پنجره ی اتاق بـه درخت روبروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی. پاییز همان دل انگیزانه ایست کـه

پاییز را توصیف کنید

گاه هوس می کنی زیر بارانش بی روسری در کوچه قدم بزنی تا موهایت خیس شوند. پاییز همان مادر رقص خرامان برگ هاست کـه بـه ناز و عشوه ی تمام چرخ زنان از آسمان بر سرت می بارند، و تـو سریعتر می روی تا زیر برگ هایش برسی و با خودت بگویی این یکی بـه افتخار مـن افتاد. پاییز همان موسیقی خوش خش خش برگ هاست _همان برگ های خرامان_ کـه اینبار هوس می کنی

 

کفشهایت را در آوری تا موسیقی هبوط برگ ها پاهایت را قلقلک کند. پاییز همان فصل درختان لخت خرمالو اسـت کـه سرخی خرمالوهایش ر ا بـه همه ی عرضه می دارد. همان فصل قاصدک های شیطون کـه برایت خبر می آورند ، خبر های خوش ، خبر هایی کـه هیچوقت نمی رسند وتو بازهم آنها را بر می داری و فوت می کنی

 

و با نگاهت تعقیبشان می کنی تا در آبی ابری آسمان پاییز گم شوند. آه عجب این پاییز برگ زیر هزار رنگ خوش می نشیند در چشم و خیال مـن … ومن از ورای سفیدی دیوار های اتاقم همه ی را ، همه ی را خوب خوب می دانم؛ دیگر جاده های پاییز را از حفظ شده ام.

**************

انشا دهم – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

فصل پاییز یعنی مهر، آبان و آذر، فصلی رنگارنگ و زیبا، فصلی باحال و هوای درس و مدرسه همراه است.

در پاییز هوا کم‌کم سرد و با تغییر ساعت روزها کوتاه تر می شود. در پاییز برگ درختان کم کم میریزند و مدارس باز می شود. در پاییز کار رفتگرها سخت می شود باید برگ هایی که روی زمین ریخته است را جمع کنند. در پاییز هیچ کس منتظر آمدن فصل زمستان نیست و وقتی که فصل زمستان می آید همه منتظر هستند که زود تر عید نوروز شود.

در پاییز جهت تابش آفتاب تغییر می کند و نور وارد خانه می شود. در فصل پاییز، هوای سوزان تابستان کول و بار سفر را بسته و جای خود را به نسیم خنک پاییزی میدهد.

فصل زیبا پاییز یک حال و هوای تازه ای دارد از طرفی بادی های خنک پاییزی دسته دسته برگ های رنگارنگ را حرکت داده و از طرف دیگر صدای ریزش برگها یک حس و حال تازه ای به ما می دهد. در این فصل سال میوه های پاییزی خوشمزه؛ انار و پرتقال و خرمالو و سیب سرخ طعم جدید به زندگی ما میدهد.

فصل پاییز همانند دیگر فصل های سال از خلقت زیبایی های پروردگار ماست. پس بکوشیم در این فصل زیبا و دل انگیز برای رسیدن به اهداف خود تلاش و همت کنیم و با کمک کردن به یکدیگر سریع به اهداف خود برسیم.

************

انشا یازدهم – انشا در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه گیری :

پاییز فصلی است که در آن برگ های درختان به زردی می گرایند ؛ اما بعضی از برگ ها هم در راه زرد شدن گاه قرمز و قهوه ای می شوند.

پاییز همان فصلی است که در آن برگ درختان می ریزند و در زیر پای رهگذران بی تفاوت خش خش می کنند.

پاییز شاید همان فصل غفلت است و رخوت شاید هم نه فصل هوشیاری و تدبر است؛

چه فرقی می کند که در پاییز خواب باشی یا بیدار مهم آن است که پاییز کار خودش را می کند. به دقت و حوصله دست به کار آراستن می شود؛ آراستن درخت ها ، شهر ها ، باغ ها و زمین به زرد و سرخ و قهوه ای برگ ها ؛ به قطرات گاه نم نم و گاه شر شر باران و به باد که می وزد.

پاییز همان فصل دل انگیزی است که گاه رویایی اش می خوانند

همان فصلی که می توانی در آن ساعت ها از پنجره ی اتاق به درخت روبروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی.

پاییز همان دل انگیزانه ایست که گاه هوس می کنی زیر بارانش بی روسری در کوچه قدم بزنی تا موهایت خیس شوند.

پاییز همان مادر رقص خرامان برگ هاست که به ناز و عشوه ی تمام چرخ زنان از آسمان بر سرت می بارند،

و تو سریع تر می روی تا زیر برگ هایش برسی و

با خودت بگویی این یکی به افتخار من افتاد.

پاییز همان موسیقی خوش خش خش برگ هاست _

همان برگ های خرامان_ که این بار هوس می کنی کفشهایت را در آوری

تا موسیقی هبوط برگ ها پاهایت را قلقلک کند.

پاییز همان فصل درختان لخت خرمالو است که سرخی خرمالوهایش ر ا به همه عرضه می دارد.

همان فصل قاصدک های شیطون که برایت خبر می آورند ،

خبر های خوش ، خبر هایی که هیچ وقت نمی رسند

و تو باز هم آنها را بر می داری و فوت می کنی و با نگاهت تعقیبشان می کنی

تا در آبی ابری آسمان پاییز گم شوند.

آه عجب این پاییز برگ زیر هزار رنگ خوش می نشیند در چشم و خیال من …

ومن از ورای سفیدی دیوار های اتاقم همه را ، همه را خوب خوب می دانم؛

دیگر جاده های پاییز را از حفظ شده ام.

انشا در مورد فصل پاییز

***********************

جملات زیبا درباره پاییز

پاییز

وفادار ترین فصل خداست

حافظه ی خیس خیابان های شهر را

همیشه همراهی می کند

لعنتی، هی می بارد و می بارد…

و هر سال

عاشق تر از گذشته هایش

گونه های سرخ درختان شهر را

می بوسد و

لرزه می اندازد به اندام درختان

و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق

برای لمس تن زمین

که گاهی افتادن

نتیجه ی عشق است…

******** جملات زیبای پاییز *********

چه شاعرانه است فریادشان زیر پاهایمان! برگ هایی که روزی برای آرامش به سکوتشان پناه میبریم… پاییزتون مبارک

******** جملات زیبای پاییز *********

پاییز را دوست دارم… ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺗﺐ ﮐﺮﺩﻩ! ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﻟﺮﺯ ﮐﺮﺩﻩ! ﺑﻐﻀﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ! ﺣﺮﻓﯽ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ! ﻣﻦ، ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺳﻮﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺗﺐ ﻭ ﻟﺮﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﻢ! ﭘﺎﯾﯿﺰ، ﻋﺮﻭﺱ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺼﻞ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ . ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ؛ ﻟﻪ ﻧﮑﻨﻢ؛ ﺑﺮﮔﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺑﺎﺭ ﻧﻔﺲ ﺍﺭﺯﺍﻧﯽ ﺍﻡ ﻣﯽ ﻛﺮﺩﻧﺪ …!!!

******** جملات زیبای پاییز *********

 

زندگی زیباتر میشود

به شرطی که به اندازه تمام برگ های پاییز

برای یکدیگر آرزوی خوب داشته باشیم…

******** جملات زیبای پاییز *********

 

پاییز برای بعضی ها دل انگیز است و برای بعضی ها غم انگیز… برای من فصل سردی دلهاست… فصل باریدن اشکها… فصل تنهایی قدم زدن روی برگهای نارنجی… اینروزها هوای دلم هم پاییزیست…

******** جملات زیبای پاییز *********

 

به پرندگان بگو

شاخه هایت را فراموش نکنند.

پاییز

آخرین حرفِ درخت نیست

******** جملات زیبای پاییز *********

 

بیچاره پاییز …

دستش نمک ندارد…

این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.

خودمانیم …

تقصیر خودش است ؛

بلد نیست مثل ” بهار” خودگیر باشد

تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و

با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد …

سیاست ” تابستان ” را هم ندارد

که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد

ولی از پشت خنجری سوزناک بزند

بیچاره …..

*************